داستان فیلم درباره یک نماینده خیالی مجلس خیالی در کشوری خیالی است که یک روز تصمیم میگیرد بهصورت ناشناس به حوزه انتخابیهاش سر بزند. خیلی اتفاقی برای بازرسی اولین مکان تصمیم میگیرد بهصورت ناشناس به یک آژانس مسافرتی برود که بهتازگی پیامک زده و فهرست تورهای شب کریسمس خود را اعلام کردهاست. نام آژانس هم از تاسیسات آن کشور خیالی گرفته شده که براساس تصمیم آژانس تویش را بتن ریختهاند.
در این بازرسی چند نفر دیگر هم همراه آقای نماینده هستند، رئیس اتحادیه واردکنندگان خودروی آبی، مدیرعامل شرکت گلابیکاران، رئیس انجمن اولیا و مربیان دانشآموزان نسوخته و سالم و... وقتی وارد آژانس میشوند کسی آنها را نمیشناسد و محل نمیگذارد. آقای نماینده که بهش برخورده است و از طرفی میبیند قیمتها بهنسبت کریسمس پارسال چقدر بالا رفته، یک لحظه کنترلش را از دست میدهد و میخواهد با مشت شیشه آژانس را بشکند که چون آژانس بتنی است، دست خودش میشکند. کنترلش را از دست میدهد و شروع میکند به فحش دادن. در این هنگام متصدی کانتر تورهای داخلی سعی میکند آنها را آرام کرده و راضیشان کند گردشگری را از همین کشور خیالی خودشان شروع کنند ولی چون آقای نماینده جلوی دوستانش قپی آمده بوده که همه را مهمان خواهد کرد و نمیخواهد کم بیاورد، زیر بار نمیرود و با متصدی دست به یقه میشود.در این بین مردی که کاپشن چرمی به تن دارد وارد کادر شده و اول سعی میکند نماینده را آرام کند و میگوید: «دورهات گذشته نماینده!» ولی وقتی میبیند فایدهای ندارد، یقهاش را میگیرد تا از آژانس بیرون بیاندازدش. هیات همراه که موقعیت خود را در خطر میبینند به کمک نماینده آمده که در این هنگام پای شخصی به بخاری میخورد و بر زمین میافتد. آتش همه جا را فرا میگیرد و هرکسی به سمتی میدود. چون بخاری گازی است قرار نبوده جایی آتش بگیرد و معلوم میشود این اتفاق در سناریو نبوده و به صورت فیالبداهه انجام شده است. کارگردان میخواهد کات بدهد که نماینده عصبانی میشود و میگوید: «تو غلط میکنی که میخوای کات بدی!» کارگردان هاج و واج به دوربین نگاه میکند.همه در حال نعره کشیدن و این سمت و آن سمت دویدن هستند که دوربین میرود روی مرد کاپشن چرمی و شروع میکند به مونولوگ گفتن: «مو تو کارخانه بودُم با آچار. یک روز گفتن کارخانه ورشکست کرده و مدیرهاش پولا ره ورداشتن و فرار کردن، ما ره انداختن بیرون. بعد باز گفتن دولت مُخواد طلبتان ره بده، برگشتم کارخانه، ای بار بدون آچار...». در این هنگام مرد رو میکند به مردم و میگوید: «میدونی یه گردان بره دم در کارخانه، گروهان برگرده یعنی چی؟ میدونی یه گروهان بره دم در وزارتخانه، دسته برگرده یعنی چی؟ میدونی یه دسته بره بقالی چهار قلم جنس بخره، نفر برگرده یعنی چی؟»
نماینده را میبینیم که در گوشهای ایستاده و با تلفن صحبت میکند. صدایش به سختی شنیده میشود که میگوید: «همین فردا وزیرهای راه، نفت، کشور، آموزش و پرورش، بهداشت و صنعت رو استیضاح میکنین! راستی وزیر خارجه رو هم محض احتیاط اضافه کنین...» که ناگهان صدای پتپت هلیکوپتری شنیده میشود. همه آرام میشوند و نماینده به اتفاق هیات همراه از آژانس خارج شده و سوار هلیکوپتر میشوند و به تور میروند.
در آخر میبینیم یک کاپشن چرم روی آتش افتاده و جلز ولز میکند. افراد داخل آژانس هم دور همدیگر جمع شدهاند و برای این موضوع جوک میسازند و میخندند و همه چیز به خیر و خوشی پایان مییابد.
علیرضا کاردار