فرهنگ، حلقه اصلی ارتباط بین روح انسان ها و مایه حیات روحانی بشری است. در این بستر موسیقی نیز به عنوان یکی از بخش های هنر، از بهترین و زیباترین عرصههای تجلی فرهنگ است. موسیقی بازآفرینی صداهای جاری در آفرینش است و نوعی ترنمِ عشق، حرکت تعالی موجِ به هم پیوستن است و هنرمندان این عرصه از مجموعه صداها یک موج و یک مفهوم متعالی ایجاد و در مدتی کوتاه به مردم ارائه میکنند.
و اما نقش هنر موسیقی در فرهنگ چیست؟ موضوعی است که باید اذعان داشت در تاریخ کهن ایران زمین آلات متنوع موسیقی و گرایش نسلهای مختلف به موسیقی و تداوم آن نشانگر آمیختگی موسیقی با آداب و سنن این مرز و بوم است. در نوع برداشت دیگری میتوان از موسیقی به عنوان یک نیاز اجتماعی یاد کرد. که باعث همبستگی گروهی همچون موسیقی ملی میشود. بنابراین اصلاً نباید از نقش فرهنگی موسیقی غافل شد.
جالبتر آنکه در میان فرمهای فرهنگی و هنری در ایران این موسیقی ایرانی است که سردمدار و پیشتاز غلبه بر این تقابل است. موسیقی ایرانی که در میان تمامی فرمهای هنری در ایران محافظه کارانهترین ساختار را دارد، چه به لحاظ وابستگیاش به محتوا و فرم تاریخی گذشته و تغذیه کردن از قواعد و اصولی که بهشدت ریشه در گذشته دارد و چه به لحاظ تبعیت کمابیش ثابتش، از اسلوبهای آموزشی سنتی و به اصطلاح مکتبی. موسیقی بیش از هر فرمِ هنریِ دیگری در ایران همچنان تابع پارادایم استاد شاگردی، مرید و مرادی و وفادار بودن سفت و سخت شاگرد به شیوههای نوازندگی و خوانندگی استاد است.
به یک معنا بنیان موسیقی ایرانی گویای روح محافظهکاری در نگرش فرهنگی موسیقی دانان ایرانی است . از این رو به تمنای همه گیر موسیقی ایرانی برای حل و فصل تقابل تاریخی سنت و مدرنیته باید توجه فراوان کرد. تلفیق کمانچه و گیتار الکتریک، پرکاشن و تار، گیتار باس و نی و همنوایی تحریرهای موسیقی ایرانی با نعرههای خوانندگان راک و هوی متال، آمیزش موسیقی مقامی شمال خراسان با موسیقی کانتری و بلوز آمریکایی و البته از همه پاپیولار تر پاک کردن موسیقی ردیف، همگی نمونههایی از تلاش موسیقی ایرانی برای غلبه بر این تقابل تاریخی و هستی شناسانه است. این گرایش موسیقیهایی که میتوان در ذیل عنوان کلی موسیقی تلفیقی آن را گنجاند محصول همین نگرش و در عین حال همچون راه حلی برای حل و فصل آن است. کوششی است برای فرآوری از مرزهای سنت و وصل شدن به عرصه مدرن و جهانی یا در واقع همان غرب، به اصطلاح تلاشی است برای حفظ نکات قوت سنت (فرهنگ و هنر ایرانی) با نکات مثبت و بیخطر مدرنیسم که در عین حال منطبق با سنت مان هم باشد.( موسیقی مدرن غربی)
بنابراین تلاشهای فراگیر سالهای اخیر همچون راه حلهای فرهنگی برای برون رفت از بن بست موسیقی ایرانیِ مبتلا به نوعی سطحزدگی است که نتیجه نهایی اش بیشتر به کار دیدگاههای توریستی و سلایق اگزوتیک هنری می آید و برخلاف ادعایشان قادر نیستند به وضعیت جهان شمول موسیقیِ مدرن مرتبط شوند مدرن بودن موسیقی به نگرش و سوبژکتیویته هنرمند در برخورد با مصالح و مواد موسیقیایی و صوتی وابسته است. میتوان از مصالح و مواد موسیقیایی موسیقیِ ردیفِ تمام و کمال، اما با نگرشی مدرن بهره جست. و برعکس می توان با نوعی انفعال و تقلید و نگاهی غیر سوبژکتیو از آخرین آوردههای موسیقیِ مدرن بهره جست، اما نتیجه کار به شدت محافظهکارانه و ارتجاعی باشد.
بنابراین مدرن بودن در نقطه برخورد با مصالح است که خلق میشود و نه خود مصالح، در نگاه سوبژکتیو و فعال به همهی مصالح پیش روست و در قدرت و شهامت بحرانی کردن وضعیت، نچسبیدن به خود وضعیت، گرچه این وضعیت نامش مدرن باشد.
بنابراین میتوان در دل روستایی دور افتاده و منزوی در شمال ایران زیست و بزرگترین رخداد هنری مدرنیستیِ تاریخِ معاصرِ ایران را رقم زد ( نیما) و میتوان در پاریس و نیویورک و لندن زیست اما به غایت سنتی و محافظه کار ماند.
انتهای پیام/*