کد خبر: ۱۰۷۱۳۳۵
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۴۰۱ - ۱۳:۲۲ 10 October 2022
 
به گزارش تابناک همدان، روزنامه رسالت در مطلبی با عنوان « کودک، ریشه جامعه به آسیب های اجتماعی کودکان اشاره کرده و آورده است:

 

کودکان آسیب‌پذیرترین گروه در هر جامعه‌ای به شمار می‌روند و گاه با پدید آمدن نابسامانی‌هایی در دوره رشد و تربیت کودکان و محرومیت ازآنچه حق طبیعی و انسانی آن‌هاست، به مظلوم‌ترین افراد تبدیل می‌شوند. در چنین شرایطی کنوانسیون‌های بین‌المللی حقوق کودک برای حمایت از حقوق اولیه و اساسی کودکان که از موجودیت انسانی و اقتضائات سنی آنان ناشی می‌شود، در سطوح عالی تصویب و اغلب پذیرفته‌شده‌اند، اما به توفیق چندانی دست نیافته‌اند و مشکلات حاد و شرایط دشوار برخی کودکان در دنیای حاضر دلیلی بر صحت این مدعاست. مظاهر نقض حقوق کودک در جوامع امروزی بسیار است و آنچه قوانین عالی برای رشد و پرورش صحیح کودکان تضمین می‌کند هم در سطح خُرد نظیر نارسایی‌های محیط خانواده و شیوه‌های تربیتی و آموزشی و هم در سطح کلان نظیر بهره‌کشی اقتصادی و استثمار اخلاقی تهدید و به‌سادگی نقض می‌شود.

جوامع انسانی در نقض حقوق و مخدوش کردن دنیای مطلوب کودکان سهیم هستند و البته بدون شناسایی حقوق کودک و درک و پذیرش مفاد و روح حاکم بر آن، برخورداری کودک از این حقوق بی‌معناست. کودک عضوی از جامعه بزرگ بشری محسوب می‌شود و سعادتمندی انسانی که حقوقی برایش شناخته نمی‌شود، قابل‌تصور نیست. جامعه ما در سطوح خرد و کلان با نارسایی در شناسایی حقوق اولیه و اساسی کودک مواجه است و دراین‌باره ایجاد بسترهای فرهنگی نوین و استفاده از آن‌ها و کارکردهای موجود اجتناب‌ناپذیر است. در حقیقت باید تلقی‌ها و نگرش‌ها درباره حقوق کودک تغییر کند و بخش‌های فرهنگی، اجتماعی و حمایتی و به‌ویژه آموزش‌وپرورش در این زمینه مسئولیتی جدی را برعهده گیرند. شناسایی این حقوق به‌تنهایی نیز چاره‌ساز نیست و نهادینه شدن آن در همه اموری که به کودکان مربوط است راه رسیدن به وضعیت مطلوب محسوب می‌شود.

 محروم از تحصیل

مطابق آمارها، کودکان حدود یک‌پنجم از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند و به گفته «شهلا کاظمی‌پور»، جامعه‌شناس، «حدود ۵۰۰هزار کودک داریم که یا به مدرسه نرفته‌اند یا بازمانده از تحصیل هستند و تقریبا همین افراد کودکان کار را تشکیل می‌دهند. عمدتا نرفتن کودکان به مدرسه به‌جز موضوع معلولیت، ناشی از «فقر» است. نکته دیگر این است که حتی غیرازاین ۵۰۰هزار کودک غیرمحصل، کودکان محصلی هم هستند که کودک کارند و علاوه‌بر کارهای درسی در ساعات غیر از مدرسه کار هم می‌کنند؛ اگر این افراد را هم درنظر بگیریم شاید حدود یک‌میلیون کودک کار در کشور داشته باشیم.»

کار در مزرعه و باغ، نشستن پای دار قالی و گره بر تاروپود فرش زدن، چراندن دام‌ یا دست‌فروشی و کاسبی، راه‌هایی است که به‌جای درس خواندن و رفتن به مدرسه پیش پای کودکان گذاشته می‌شود تا آن‌ها در جبر ناشی از فقر، بی‌سواد بمانند یا کورسوادی داشته باشند.

آمار کودکان بازمانده از تحصیل در کشور آماری مخدوش است و با اعداد متفاوتی از آن یاد می‌شود. اگر به آمارهای غیررسمی که بازماندگان از تحصیل را عدد بزرگی می‌داند، اعتنا نکنیم و تمرکزمان را بر آمارهای رسمی بگذاریم بازهم با شرایط حساسی روبه‌رو هستیم؛ شرایطی آمیخته با جبر که مانع ادامه تحصیل کودکان می‌شود و راه تولید بی‌سواد در کشور را باز می‌گذارد.

 مسئله کار کودک و طرح‌های تکراری

با توجه به یافته‌ها و گزارش‌های موجود، کودکان کار که به‌منظور کسب درآمد به فعالیت‌های تولیدی، خدماتی یا مشاغل کاذب روی می‌آورند، از حقوق اولیه انسانی، حق آموزش و تحصیل بازمی‌مانند و سلامت جسمی و روانی این کودکان به‌شدت در معرض انواع آسیب‌ها قرار می‌گیرد، بنابراین حمایت از کودکان کار به‌عنوان قشری آسیب‌پذیر امری ضروری است، اما همواره راهکارها و طرح‌هایی که ارائه‌شده ناکارآمد بوده است، ازجمله ساماندهی کودکان کار که با حواشی فراوانی همراه بود. پیوسته در ارائه طرح‌های مختلف، گروه هدف اصلی، کودکان کار شاغل در سطح خیابان‌ها هستند، اما کودکان کار در کارگاه‌های زیرزمینی از چشم همه شهروندان پنهان می‌مانند و سازمان‌های مدنی نیز در دسترسی به این کودکان دچار چالش جدی هستند.

این معضل هرسال ابعاد وسیع‌تر و چهره خشونت‌آمیزی پیدا می‌کند و کودکان بیشتر از برخوردهای قهری و سلبی نیاز به حمایت دارند. این کودکان، قربانیان کوچکی هستند که مشکلات اقتصادی آن‌ها را به چهارراه‌ها کشانده، بنابراین به‌زعم فعالان حقوق کودک، سازمان‌های مسئول بهتر است به‌جای اجرای طرح‌های نادرست و فاقد اثرگذاری لازم، به فکر اجرای آیین‌نامه‌های حمایت از کودکان کار و ریشه‌کنی فقر به‌عنوان عامل اصلی کار کودک باشند.

انجمن‌های حمایت از کودکان کار با پی‌ریزی انواع برنامه‌ها و طرح‌های ویژه تلاش کرده‌اند تا کودکان کار را شناسایی و زمینه فراهم کردن امکانات و تسهیلات و بهره‌مندی از حداقل نیازها برای این کودکان را فراهم کنند اما آنچه مسلم است، جلوگیری از کار کودکان در اولویت است، چراکه کار کودک نه‌تنها بنیان طبیعی و حقوق انسانی را پایمال می‌کند بلکه تهدیدی جدی برای آینده اجتماعی و رشد و پیشرفت اقتصادی محسوب می‌شود.

از نخستین روزهایی که مسئله کودکان کار به وجود آمد تا امروز، ابعاد ماجرا وسیع‌تر شده و بر وخامت اوضاع افزوده‌شده است بااین‌حال رویکرد حل ماجرا هنوز هم در گام‌های اولیه باقی‌مانده است. «هادی شریعتی»،از فعالان حقوق کودکان، معتقد است اگرچه سال‌ها برای حل این موضوع برنامه‌هایی اجراشده اما هنوز هم مسئولان به‌درستی نمی‌دانند به دنبال حل چه مسئله‌ای هستند. او درباره این موضوع می‌گوید:‌ «در قدم اول باید ببینیم قرار است چه مسئله‌ای حل شود؟ ما در مورد یک آسیب اجتماعی گسترده صحبت می‌کنیم که هرسال ابعاد فاجعه‌آمیز آن عمیق‌تر می‌شود. اگر در دهه ۸۰ مشکل کودکان کار نداشتن شرایط تحصیل رسمی و یا بهداشت بود امروز در کنار آن آسیب‌های دیگری نیز تولیدشده است. خشونت، خودکشی و بیماری‌های عفونی در این کودکان افزایش چشمگیری پیداکرده و آمارها هم خبر از رشد این آسیب اجتماعی می‌دهد. این یعنی اقدامات صورت گرفته در ارتباط باکار کودک در طی این سال‌ها اشکالات جدی و اساسی داشته است.»

شریعتی، متصل کردن کودکان کار به باندهای مافیایی و یا بحث قاچاق کودکان را اقدامی برای سهل کردن روند برخورد با کودکان کار دانسته و بر این باور است که با عوامل ایجادکننده کار کودک باید مبارزه کرد و نه با کودکان کار.

«مروئه وامقی»،عضو هیئت‌علمی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی و پژوهشگر حوزه کودکان کار و خیابان نیز به این مسئله اشاره دارد، که آنچه تبلیغ می‌شود این است که «این کودکان بخشی از گروه‌هایی هستند که مورد استثمار قرارگرفته‌اند یا بخشی از گروه‌هایی هستند که پول زیادی جمع می‌کنند، درحالی‌که مشکلی ندارند». یا گفت‌وگوها این را نشان می‌دهد که «این کودکان باند هستند»؛ واقعیت این است که این تفکر (باند) حداقل برای کودکان دست‌فروش بسیار کم است و اگر هم به شکل گروهی کار کنند معمولا گروه‌های آن‌ها خانوادگی یا به‌صورت همسایگی است.

 تجربه خشونت کلامی در ۹۰ درصد کودکان

بخش قابل‌توجهی از کودکان خیابانی تحت تأثیر یکی از انواع آزارهای خیابانی؛ ازجمله خشونت‌های کلامی و جسمی قرار می‌گیرند. وامقی بابیان این موضوع، می‌گوید: «کودکان کار از سوی مأموران ساماندهی خشونت‌هایی را تجربه می‌کنند؛ کودکانی که دست‌فروشی می‌کنند در معرض دید مأموران بوده و خشونت‌های جسمی و روانی در قالب جمع‌کردن وسایلشان، پس ندادن وسایل آن‌ها و… از سوی برخی مأموران تجربه می‌شود. بخش دیگری از خشونت‌ها نیز مربوط به حضور در خیابان است. به‌طور مثال این کودکان در هوای بسیار گرم یا سرد و در شرایطی که افراد در خودروهای خود بخاری یا کولر روشن کرده‌اند، ساعت‌ها سر چهارراه‌ها مشغول به کار هستند و این موضوع بسیار مهم است. برخی از کودکان کار خیابانی نیز به دلیل حضور در خیابان تصادف‌ کرده و صدمه می‌بینند.در مورد خشونت‌های جنسی نیز می‌توان حدس زد که وجود دارد، هرچند در مطالعه انجام‌شده آمار آن چندان بالا نبوده و خشونت‌های جنسی در مقایسه با خشونت کلامی کمتر گزارش‌شده است؛ اما در بخش کیفی مطالعه، کودکان کار و حتی پسران مورد آزار جنسی قرارگرفته‌اند.»

این پژوهشگر حوزه کودکان کار و خیابان با اشاره به پژوهش انجام‌شده در سال ۱۳۹۶ در حوزه خشونت‌های وارده بر کودکان کار و خیابان با جامعه آماری ۸۵۰ کودک خیابانی در ۶ استان کشور، یادآور می‌شود: «براساس مطالعات انجام‌شده ۱۳/۸ درصد از کودکان خیابانی تجربه تصادف با ماشین را داشته‌اند. ۲۲/۷ درصد با سرما یا گرمای شدید روبه‌رو بوده‌، ۲۰/۷ درصد گرسنگی را تجربه کرده و ۳ درصد هم‌جایی برای خواب نداشته‌اند. بر اساس مطالعات صورت گرفته، ۲۱ درصد از کودکان خیابانی از سوی برخی مردم و ۱۵/۴ درصد از سوی مأموران مورد توهین و کتک قرارگرفته‌اند، ۱/۶ درصد از آن‌ها مورد آزار جنسی قرارگرفته‌ و ۳۴ درصد از آن‌ها هیچ‌یک از انواع آزار را تجربه نکرده‌اند.»

این عضو هیئت‌علمی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی با تأکید بر اینکه «به‌طورکلی کودکان کار و خیابان بیشتر مورد خشونت‌های کلامی قرار می‌گیرند، اظهار می‌کند: «در جمعیت عادی کودکان نیز خشونت روانی در صدر خشونت‌ها قرار دارد و بعدازآن خشونت جسمی و جنسی قرار دارد.»

تجربه خشونت در دوران کودکی بر سلامت و رفاه مادام‌العمر کودکان تأثیر بسزایی می‌گذارد و فارغ از کار کودک که یکی از جلوه‌های خشونت است، به‌طورکلی شیوع این پدیده در جامعه سبب شده تا پیش‌تر خبرگزاری ایرنا برپایه آمارها و داده‌های سازمان بهزیستی کشور اعلام کند، کودک‌آزاری در ایران در رتبه نخست خشونت‌های خانگی قرار دارد. ازاین‌رو خشونت علیه کودکان را باید یکی از مشکلات جدی و دارای اولویت به شمار آورد چراکه کودک‌آزاری، پیامدهای ناگواری را برای سلامت روانی آینده‌سازان کشور به همراه دارد، برای نمونه این موضوع می‌تواند در موفقیت‌های تحصیلی، شغلی و خانوادگی آن‌ها تأثیری منفی به‌جای بگذارد. همچنین عزت‌نفس پایین، گوشه‌گیری و انزوای اجتماعی، گرایش به اعتیاد و بروز ناهنجاری‌های رفتاری ازجمله آثار به‌کارگیری خشونت در مواجهه با کودکان است، بنابراین تربیت همراه با خشونت به بروز مشکلات روانی و پرورشی در کودک منجر می‌شود.

نتایج تحقیقی که «شهلا کاظمی پور» ،جامعه‌شناس انجام داده، نشان می‌دهد، « ۷۰درصد خانواده‌ها با کودکان با خشونت رفتار و آن‌ها را تنبیه بدنی می‌کنند. ۹۰درصد کودکان نیز خشونت‌های کلامی را تجربه کرده‌اند.»

به گفته کارشناسان اجتماعی، کودک‌آزاری یکی از آسیب‌های اجتماعی تأثیرگذار بر روح و روان افراد است که باید بررسی و برنامه‌ریزی مناسب برای پیشگیری یا رفع و کاهش آن در جامعه مدرن امروزی صورت گیرد. این عده معتقدند، بیشترین میزان کودک‌آزاری‌ها از سوی والدین صورت می‌گیرد که دلایل آن‌هم به مواردی از قبیل اعتیاد، مشکلات اقتصادی، فقر فرهنگی و ناآگاهی والدین از برخوردهای صحیح با کودکان برمی‌گردد. کودک‌آزاری پدیده نوظهوری نیست و خشونت علیه کودکان و موارد نقض حقوق کودک پدیده‌ای است که به جایگاه کودکان و روابط آنان با خانواده، نهادهای عمومی جامعه، قوانین، باورها و سنت‌های تربیتی و فرهنگی جوامع مرتبط است.

معاون امور اجتماعی بهزیستی استان قزوین نیز در همین راستا مطرح کرده است: «غفلت و مسامحه یکی از شایع‌ترین انواع کودک‌آزاری است و اغلب در خانواده‌های کم‌درآمد مشاهده می‌شود. اغلب کودک‌آزاری از نوع غفلت و مسامحه و بعد جسمی است که کودک‌آزاری از نوع غفلت و مشکلات عاطفی نشانه بارزی ندارد تا بتوان به‌راحتی تشخیص داد. براساس دقیق‌ترین تعابیر علمی موجود کودک‌آزاری عبارت است از هرگونه فعل یا ترک فعلی که باعث آزار روحی و جسمی و ایجاد آثار ماندگار در وجود یک کودک شود. برخی از این آثار می‌تواند مخفی باشد مانند ممانعت از حاضر شدن در کلاس درس، محروم کردن کودک از غذا، حبس در حمام یا زیرزمین یا آثار جسمی نظیر تنبیه بدنی و تجاوز جنسی که در دسته آزار فیزیکی کودک جای می‌گیرد. براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی هرگونه آسیب یا تهدید جسم و روان یا سعادت و رفاه و بهزیستی کودک به دست والدین یا افراد که نسبت به او مسئول هستند، کودک‌آزاری محسوب می‌شود و همچنین در اصطلاح متخصصان نیز هرگونه آسیب جسمی، روانی، سوءاستفاده جنسی، بهره‌کشی و عدم رسیدگی به نیازهای انسانی افراد زیر ۱۸ سال توسط افراد دیگر کودک‌آزاری تلقی می‌شود.

آزار عاطفی مانند بی‌توجهی به نیازهای عاطفی و خشونت کلامی، آزار جنسی کودک نظیر مشکلات جنسی، حمله فیزیکی، مسامحه و غفلت در خصوص نیازهای ضروری کودک نظیر بهداشت و سلامتی از مهم‌ترین انواع کودک‌آزاری است. یکی از دلایلی که کودک‌آزاری را بسیار غیرقابل‌توجیه می‌کند این است که به دلیل روح معصوم و حساس کودکان اثرات هرگونه کودک‌آزاری حتی در ابعاد بسیار کوچک نیز تا پایان عمر همراه فرد باقی خواهد ماند و اثرات آن عواقبی است که در سنین بعدی بروز خواهد کرد. مسئولیت‌پذیری این افراد کم شده و معمولا مردم‌گریز، نامهربان و پرخاشگر از آب درمی‌آیند که اگر به آن رسیدگی نشود، جوانانی عاصی و بزهکار در آینده خواهند بود. کودکانی که در کودکی آزار می‌بینند ممکن است در بزرگسالی با بحران‌های روحی و روانی مواجه شوند و خود به‌عنوان افراد آزاررسان در جامعه باشند.

عدم اعتمادبه‌نفس، انحرافات جنسی، بدبینی، شکست تحصیلی، استفاده از انواع مشروبات الکلی و اعتیاد، غمگینی و افسردگی، نگرانی و ترس، خودآزاری، خشم و عصبانیت، بروز رفتارهای انزواگرایانه و گرایش به خودکشی را می‌توان از مهم‌ترین اثرات منفی کودک‌آزاری در سنین بالاتر دانست که در روح و روان فرد باقی‌مانده است.»

 هشدار درباره افزایش سوءتغذیه کودکان

چالش‌هایی که کودکان با آن مواجه‌اند، صرفا به آزار و خشونت و کار کردن محدود نمی‌شود، بلکه در چند سال گذشته و به‌خصوص در سه سال اخیر شاهد توزیع ناعادلانه درآمد و افزایش قیمت غذاهای اصلی خانوارها هستیم که این موضوع بر کیفیت سلامت و رشد کودکان در جامعه تأثیرگذار است.

در همین ارتباط، «شهلا کاظمی پور» با اشاره به وضعیت سلامت و بهداشت کودکان تصریح می‌کند: «حدود ۱۰درصد کودکان دچار کم‌وزنی و همچنین حدود ۱۵درصد کودکان زیر ۱۲سال دچار سوءتغذیه هستند.» به گفته وی، اگر دولت‌ها دغدغه‌ای نسبت به این موضوع دارند باید از زمان تولد آن‌ها تا ۵سالگی‌شان کودکان را ازنظر بهداشت روانی و تغذیه حمایت کنند. اگر جامعه سالمی می‌خواهیم باید به بهداشت و سلامت کودکان توجه کنیم.

وضعیت تغذیه کودکان زیر پنج سال به‌خصوص در مناطق محروم از سوی دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت رصد شده که اطلاعات به‌دست‌آمده نشان می‌دهد، «ظرف دو سال کرونا و افزایش قیمت‌ها و خشکسالی، شیوع سوءتغذیه در کودکان بسیار افزایش داشته و با شیوع دو برابری آن در سیستان و بلوچستان و بیرجند مواجهیم. همین‌طور کم‌خونی و کمبود ویتامین آ   نیز وجود دارد. از طرفی ناامنی غذایی خانوار هم بیشتر شده است.»

همچنین شواهدی وجود دارد که در برخی از استان‌ها، میزان سوءتغذیه نسبت به سال‌های گذشته بیشتر شده است. برای مثال پیش از سال ۹۹ یعنی قبل از شیوع کرونا، میزان لاغری که یکی از شاخص‌های سوءتغذیه کودکان است در سیستان و بلوچستان درحدود شش یا هفت درصد بوده است اما این رقم در سال گذشته به حدود ۱۲ درصد رسید. در استان خراسان جنوبی این میزان در سال ۹۶ که کرونا شیوع پیدا نکرده بود و خشکسالی و قیمت مواد غذایی نیز به این اندازه نبود، در حدود ۵ درصد بوده است که درحال حاضر به ۸ درصد رسیده است. براین اساس «زهرا عبداللهی» مدیرکل دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت هشدار می‌دهد که اگر مداخلات، به‌موقع صورت نگیرد، در کوتاه‌مدت افزایش مرگ‌ومیر براثر سوءتغذیه، کاهش قدرت یادگیری، کوتاه‌قدی، توقف رشد قدی و کاهش بهره هوشی در کودکان اتفاق خواهد افتاد.

وجود پروتئین‌های حیوانی در برنامه غذایی روزانه به‌خصوص برای گروه‌های آسیب‌پذیرتر مانند کودکان مهم است. اما به اذعان مدیرکل دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت، به دلیل افزایش قیمت منابع پروتئین حیوانی، دسترسی دهک‌های درآمدی پایین به این منابع کم شده و منابع پروتئین حیوانی به‌دلیل قیمت بالا در سفره مردم کمتر وجود دارد. اگر این مسئله ادامه داشته باشد عوارضی مانند اختلال در رشد کودکان، لاغری، توقف رشد قدی، مختل کردن رشد جنین افزایش پیداکرده و موجب تضعیف سیستم ایمنی بدن افراد و افزایش بیماری‌ها نیز خواهد شد.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار