به گزارش تابناک کردستان، اما نگاه به روند توسعه کمی و کیفی مرز باشماق حکایتی تلخ دارد که بیانش نشان از سوء مدیریت ناشی از بی تفاوتی متولیان دارد که برای علت یابی تنها میتوان به بی انگیزگی ناشی از پایان عمر دولت مطبوع حضرات و اطمینان از رفتنشان اشاره کرد.
سالهاست که نظام مدیریتی ایران مبتلا به سرطان تصدی گری باندی و جناحی شده و افراد بر اساس روشهای برآمده از منافع باندی و مصالح جناحی تصمیم گیری میکنند نه بر اساس مدلهای موفق دنیا، به این علت است که با وجود مصرف منابع مالی و غیر مالی، برگزاری جلسات مستمر و صرف زمان، اما از نظر شاخصهای توسعه یافتگی مدام در حال افت هستیم.
همه سالهاست نمودهای این نوع مدیریت مخرب را مشاهده میکنیم برای نمونه در سال آخر مدیریت تمام تلاش خود را برای افتتاح پروژهها به کار میگیرند و در این گیر و دار هزاران پروژه ناتمام افتتاح میگردد تا دولت و مدیران آینده چیزی برای افتتاح نداشته باشند و یا در این مدت با قدرت سعی در افزایش کلنگ زنی پروژههای فاقد مطالعات دقیق و بودجه تا دولت بعدی را با چالش مواجه کنند.
برای مقابله با این پدیده خطرناک باید روال انتخاب مدیران و استخدام کارشناسان را تغییر داد تا مدیر خود را متعلق به سازمان ببیند نه متعلق به باند و جناح.
چند روز گذشته برای انجام کاری به مرز باشماق رفتم که دیدن آنهمه بی نظمی از قبیل آسفالت ترک خورده و فرو رفته، نبود سیستم پاکروبی و انباشت زباله در تمام مناطق مرز، گردش آزادانه سگهای ولگرد، غذا خورهای بی نظافت، گرد و خاکی که با وزش یک باد ملایم سر و سیمای همه را آلوده میکرد، وجود ساختمانهای بلااستفاده نیمه تخریب شده، شیشههای شکسته برخی از ابنیه دولتی، نبود فضای سبز، فعالیت افراد غیر رسمی در زمینه تور لیدری و ارائه خدمت به آنها و صدها نقص و ایراد دیگر.
اما اوج فاجعه زمانی بود که وارد ساختمان پارسیان شدم، ساختمانی که در زمان احداثش حرف و حدیث فراوان بود، اما بعدا فرمانداری مریوان مالک آن شده و دارای بیش از ۱۰۰ اتاق است که به صورت اجاره در اختیار فعالان اقتصادی قرار گرفته است و ماهیانه فرمانداری اجاره این اتاقها را میگیرد، اما سر تا پای این ساختمان زباله، گرد و غبار، بوی بد، سقف فرو آمده، دیوارها و کف کثیف، شیشههای شکسته و از همه بدتر تبدیل بالکن و زیر راه پلهها به دستشویی صحرایی که واقعا نفرت انگیز است.
اما از این نفرت انگیزتر تبدیل مرز به مکان زندگی سگهای ولگردی است که موجب گسترش بیماری و کاهش امنیت جانی مسافران میشوند، ولی این حیوانات بدون ایجاد مزاحمت متولیان اداره مرز به ویژه فرمانداری با خیال راحت زندگی میکنند.
تنها مکان پاک و منظم مرز باشماق پایانههای بار و مسافر بود که آنهم در میان بی سر و سامانی سایر بخشها دارد ناپدید میشود وای کاش که سایر ارگانهای متولی هم چنین روالی را در بر میگرفتند.
مریوان و باشماق نماد مدیریت و آبروی ایران در ذهن تجار و مسافران خارجی است که بر روند جذب مسافر و تاجر موثر میباشد و خارجیها با استناد به نظم و سامان آن تصمیم به حضور در ایران میگیرند، اما آنچه من دیدم مطمئن هستم که افراد خارجی که وارد باشماق شوند در نقطه آغاز و دیدن این همه فضاحت به کشور خود برگشته و اجازه نمیدهند دیگر هموطنان شان هم چنین غلطی بکنند.
مناطق مسکونی، تفریحی و اقتصادی مرزی هر کشور آبروی آن کشور هستند و مسئولین تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا از اماکن جاهایی آبرودار بسازند، اما در کردستان به واسطه هزار و یک عامل ضد توسعه که ریشه در رانت و باند و جناح دارد هیچ اهمیتی به این موضوعات نمیدهند.
مدتی است که شاهد کاهش تردد مسافر و ترانزیت از باشماق هستیم که عدهای شاید این را به کرونا ارتباط دهند، اما این طور نیست، زیرا در سایر مرزها شاهد افزایش هستیم و تنها در باشماق است که این شرایط حاکم است.
تا دیر نشده تکلیف باشماق مظلوم را مشخص کنید.
صدیق مینایی – روزنامه نگار