روزنامه آرمان در گزارشی آورد: مهاجرتی که در علوم اجتماعی و اقتصادی از آن بهعنوان مهاجرت معکوس یاد میشود. اما رفتهرفته از اواسط دهه ۸۰ با افزایش جمعیت کلانشهرها، خدمات شهری نیز شکل نامتوازنی به خود گرفت. طوریکه این امر حتی تامین آب و غذای شهروندان را هم در مقاطعی با مشکل مواجه ساخت. بالطبع این شهرها دیگر جذابیت خود را برای کاریابی و درآمدزایی هم از دست دادند. دیگر کمتر سازمان و نهادی را میتوان یافت که بهراحتی اقدام به استخدام جویندگان شغل بپردازند. آنها اگر بخواهند فردی را هم به استخدام خود درآورند، حداقل به پنج سال زمان نیاز دارند تا از دوره قراردادی و پیمانی شاغلان بگذرد. با ورود دهه شصتیها و هفتادیها به بازار کار نیز بخش تولید و عرضه نیز به چنان وضعیت اشباعی رسیدند که کاریابی در این بخشها هم بهراحتی امکانپذیر نیست.
امروزه شرایط اشتغالزایی به سمتی رفته است که حتی فارغالتحصیلان دوره دکتری و متخصصان هم پشت سایتها و کانالهای کاریابی ماندهاند تا شاید بدین شکل فرجی حاصل شود. البته آنهایی هم که اکنون مشغول به فعالیت هستند رضایت چندانی از سمت شغلی و درآمد خود ندارند که در یک سال اخیر با افزایش هزینههای معیشت بهویژه در کلانشهرها، این افراد امید خود را برای خرید خانه و بهرهمندی از خدمات رفاهی از دست دادهاند. در واقع آنچه امروز از زندگی در کلانشهرها نصیب آنها شده است، چیزی نبوده جز گرانی، آلودگی، ترافیک و بیعدالتی. شاید به همین دلیل است که امروز بیشتر از هر زمانی شاهد تشدید مهاجرت معکوس در ایران هستیم. چنانکه آخرین گزارش مرکز آمار ایران حاکی از این است که یکسوم مراکز استانی مهاجرت منفی دارند که این آماری قابل تأمل است. دادههای این گزارش حاکی از آن است که جمعیت شهرهایی نظیر تهران، اصفهان، تبریز، قزوین، اراک، اهواز، زاهدان، ساری، بجنورد و خرمآباد مسیر کاهشی را در پیش گرفتهاند.
روزی که شکلگیری شهرها بهعنوان نمادی از تمدن بشری شناخته شد، شاید کمتر کسی فکر میکرد که در کشورهای در حال توسعه بروز مشکلات متعدد شهری این مدنیت را زیرسوال ببرد. این کشورها که معمولاً دستیابی به توسعه را به شکل مرکزگرا دنبال میکنند، در دورهای باعث سرریز جمعیت به یک نقطه میشوند، اما با گذشت زمان و انفجار جمعیت طبعاً برنامهریزی و مدیریت شهرها نیز با مشکلات متعددی مواجه میشود که از جمله آن میتوان به اشتغالزایی، تامین مسکن، آب، برق، گاز و … اشاره کرد. این روند نیز در پی خود عواملی نظیر بیکاری، حاشیهنشینی و کپرنشینی، ترافیک، انواع آلودگی و… را به وجود میآورد و دولتها و شهرداریها برای کاهش مشکلات چارهای جز بیتوجهی به مشاغل کاذب نظیر دستفروشی ندارند. آنها همچنین روی به تراکمفروشی میآورند و برای رهایی از آلودگی و ترافیک برنامههایی نظیر طرح ترافیک را به اجرا میگذارند. اما آیا چنین طرحهایی تا امروز موفق بودهاند؟
بسیاری از کارشناسان به این پرسش پاسخ منفی میدهند، آنها نهتنها موفق نبودهاند، بلکه مشکلات اقتصادی و اجتماعی دیگری را در پی داشتهاند که در بلندمدت به یک معضل تبدیل میشوند. بهعنوان مثال در حالی در تهران بسیاری از صاحبان خودرو حق عبور و مرور در مرکز شهر را ندارند که در این زمینه وسایل حمل و نقل عمومی متناسب با جمعیت طراحی نشدهاند. در حالی مشکل آلودگی پایتخت را تمام و کمال به بدمصرفی شهروندان ارتباط میدهند که در مرکز شهر با تراکمفروشیهای انجامشده، برجها سر به فلک کشیدهاند و عاملی اساسی در تسویه هوای شهر به حساب میآیند. خود این معضلات شهری باعث شدهاند تا اکنون قیمت مسکن در پایتخت به ارقامی برسد که خرید آن به یک رویای محال تبدیل شود. شاید زمانی که مسئولان در دهههای قبل شعار فرزندآوری بیشتر سر میدادند پیشبینی نمیکردند که یک روز باید برای این فرزندان شغل و مسکنی در نظر گرفته شود. حال اکنون که درصد قابل توجهی از متولدان دهه ۶۰ و ۷۰ بیکار ماندهاند و در شغلی غیرتخصصی فعالیت دارند، دهه هشتادیها نیز در حال ورود به بازار کار هستند. حال در شرایطی که آنها در بازار کار اشباعشده کلانشهرها به نتیجهای مطلوب دست نمییابند برای ادامه معیشت گزینهای جز شهرهای کوچک و حتی روستاها ندارند. شهرها و روستاهایی که یک روز در پس آرزوهای بزرگ خالی از سکنه شدند، اما خود اکنون به آرزویی تبدیل شدهاند که ممکن است پس از مدتی ساکنان مراکز استانها را به حداقل برسانند. در این بازی «یویو» جمعیتی اکنون نوبت به مهاجرت معکوس از مراکز استانها رسیده است.
البته در چنین شرایطی مشخص است که افراد برای رهایی از مشکلات متعدد زندگی در کلانشهرها چارهای جز مهاجرت به شهرهای کوچک نمییابند. گزارش اخیر مرکز آمار ایران که از سرشماری درباره مهاجرت شهرهای کشور نشان میدهد که بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ یکسوم مراکز استانها در کشور دارای خالص مهاجرت منفی هستند و افراد خارجشده بیشتر از افراد واردشده به این شهرها هستند. بر اساس بررسیها صورتگرفته اکنون ساکنان شهرهای تبریز، اصفهان، قزوین، خرمآباد، اراک، اهواز، زاهدان، تهران، ساری و بجنورد که از شهرهای مرکزی استانها هستند تمایل به مهاجرت از این مناطق دارند و جمعیت آنها رو به کاهش است. البته در سایر مراکز استان به جز کرمان، خالص مهاجرت داخلی عددی مثبت است و نشان میدهد که مهاجرانی که وارد این مراکز میشوند بیشتر از افرادی است که از آن خارج میشوند. همچنین بر اساس این آمار، شهرهای کرج، رشت، شیراز، سمنان و قم بزرگترین خالص مهاجرت داخلی را داشتند و برابر آمار بیش از ۲۰ هزار نفر وارد این مناطق شدند.
مبادلات جمعیتی شهر تهران
بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵، در بین سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ تعداد ۴۰۴ هزار و ۹۹۶ نفر مهاجران وارد شهر تهران شدند. ۸۳.۱۹ درصد مهاجران به تهران از نقاط شهری، ۷.۰۹ درصد از مناطق روستایی و ۹.۳ درصد نیز از خارج کشور بودند. ۵.۶ درصد افرادی که به تهران مهاجرت کردند از کرج بوده و اصفهان با ۲.۹۸ درصد، مشهد با ۲.۷ درصد و اراک با ۲.۰۱ درصد در مرتبههای بعدی مهاجرفرست به پایتخت قرار دارند. دیگر مهاجران به تهران به ترتیب از شهرهای اهواز، قم، کرمانشاه، شیراز، تبریز و اسلامشهر هستند. در این دوره زمانی حدود ۳۶۹ هزار و ۲۸۸ نفر تهران را ترک کردند. از این تعداد ۸۷.۴۴ درصد در نقاط شهری و ۱۲.۵۶ درصد نیز روستا را برای عزیمت خود انتخاب کردند. اما این اعداد هنوز آنچنان بغرنج نشدهاند که بخواهیم از آن بهعنوان یک بحران یاد کنیم، اما باید توجه داشت که این آمار مربوط به بازه زمانی ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ است و مشکلات اقتصادی در این سالها هنوز به حدی نرسیده بودند که عامل اصلی مهاجرت تلقی شوند. اما اکنون ساکنان غیررسمی در تهران به یک میلیون و ۲۴۰ هزار نفر در شهر تهران رسیدهاند که شاید در آمار مهاجران جایی نداشته باشند، اما نشان از تاثیر تورم و گرانی در روند زندگی افراد دارد و انتظار میرود دولت و شهرداریها برای این موضوع چارهای بیندیشند تا در سرشماری بعدی این آمار هشداردهنده به یک بحران تبدیل نشود. البته شاید برخی کارشناسان با رویکردی مثبت به این موضوع بنگرند و از آن بهعنوان تمرکززدایی یاد کنند، اما تشدید مهاجرت معکوس امری ضدتوسعه بهحساب میآید و نمیتوان آن را به فال نیک گرفت.