اسماعیل شریفنژادوجود کتابخانه وزیری در دل بافت سنتی و در کهن ترین محله یزد و در جوار
مسجد جامع آن بسیار ارزشمند است؛ ساختمانی که نزدیک به 250 هزار عنوان کتاب
را در خود جای داده است.در میان 25 هزار عضو آن، مسلما آدمهای ویژه هم
در طول بیش از نیم قرن تکاپوی کتابخانه وزیری گذرشان به این کتابخانه
افتاده است؛ کتابخانه ای که انسان را به وجد میآورد. مهم تر از همه،
اتاقهایی است که ورود به آنها برای همه آزاد نیست و از اطراف این مکانها
بویی به مشام میرسد؛ بوی غلیظی شبیه به آمونیاک تا از 4هزار و 600 جلد
کتاب خطی و نسخههای منحصر به فرد، در 10 هزار عنوان، نگهداری شود. اینها
جذابیتهای کتابخانهای است که جزو 5 کتابخانه مهم ایران به حساب میآید؛
کتابخانهای که پایگاه قدیمیترین جلسه شعر زنده یزد و مأمن و خاستگاه
شاعران بزرگ یزدی بوده است.
برای آشنایی بیشتر خوانندگان، همشهری به سراغ پیرمرد نامآشنای یزد،
«محمدرضا انتظاری» رفت؛ مردی که تمام زندگی اش در یکی از بهترین جاهای ممکن
سپری شده است؛ کسی که مدیر این کتابخانه نیست بلکه به نوعی پدر آن است و
از روز پایهگذاری جلسه شعر آن تا امروز همراه با این جلسهها بوده است.
-
جرقه جلسات شعر کتابخانه وزیری چطور زده شد؟
حضرت آیت الله «فرساد» که استاد حضرت امام(ره) و از شاعران زبردست بودند و
در یزد دفتر ثبت ازدواج داشتند، انجمنی را تحت عنوان «انجمن ادبی یزد» در
منزلشان ترتیب داده بودند و شعرای یزد در حضور ایشان شعرخوانی میکردند. در
سال 1342 که آقای فرساد به رحمت ایزدی پیوست تقریبا جلسه تعطیل شد و تصمیم
اعضا بر این بود که جلسه را در منازل بهصورت دورهای پیگیری کنند ولی به
آن صورت هم شکل نگرفت. در تاریخ 12 تیرماه 1347 که کتابخانه وزیری به وقفیت
آستان قدس رضوی درآمد، آقای «باقرپیرنیا» استاندار وقت خراسان و نایب
التولیه آستان قدس به اتفاق آقای دکتر «احمدعلی رجایی بخارایی» مدیر
دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد که به درخواست آقای پیرنیا مدیریت کل
امور فرهنگی آستان قدس را عهده دار شده بود برای تحویل گرفتن کتابخانه به
یزد آمدند و در سفرهای بعدی تا سال 1349 که جلسه شعر کتابخانه وزیری پایه
گذاری شد مجددا چندین سفر به یزد داشتند و به پیشنهاد این افراد جلسه شعری
در کتابخانه وزیری برگزار شد.
در آذرماه سال 1349 بود که جلسه اول شعر کتابخانه وزیری با حضور همین
افرادی که نام بردم از مشهد مقدس و همچنین شاعران یزدی از جمله آقایان
عالمی، صمصام، مرشد، محمدرضا مشکیان، محمد کیانی، ریاضی یزدی، سید محمود
رستگار، ادیب و آیت اللهی تشکیل شد. بعداً روال بر این شد که این جلسه به
عنوان مجمع شاعران یزد مثل هر گروه و جمعی نیاز به مدیر دارد و طی
انتخاباتی که برگزار شد خود سید علی محمد وزیری به عنوان مدیر انجمن ادبی
انتخاب شد و تا زمانی که در قیدحیات بود این مسئولیت را برعهده داشت.
-
خود مرحوم وزیری هم شاعر بودند؟
درواقع خود حجتالاسلام وزیری میگفت که شاعر نیستم و فقط گاهی اوقات شعر
«بند شلواری» میگویم و در واقع اصطلاح یزدیها را که «بند تنبانی» است به
طنز، مؤدبانه میگفت، بند شلواری! مثلا شعری داشت: «تا توانی به جهان خدمتِ
محتاجان کن/به دمی، یا درمی، یا قلمی، یا قدمی» یا وقتی برای مرمت مسجد
جامع پول جمع میکرد این بیت را از خودش میخواند:«گر نباشد بیش کم هم کافی
است/هیچ ِهیچِ هیچ، بیانصافی است» یا «روزی که شاد مینشود خاطری ز من/آن
روز من ز زندگی خود مکدرم» و بعد هم بیتی از سید محمد علی ریاضی یزدی
میخواند: «صدها فرشته بوسه بر آن دست میزنند / کز کار خلق یک گره بسته وا
کند» یا وقتی در مراسم عقد حاضر میشد تا خطبه عقد را جاری کند دو بیت از
خودش میخواند: «جهان و مَهر زن، مِهر است ای دوست/محبت مغز باشد مابقی
پوست/در آن خانه که نبود مهربانی/ جهنم دان و نامش زندگانی»
گاهی هم در شعر دیگران تصرف میکرد مثلا در خانه برای ایشان میوه آوردیم و
به تعارف گفتیم« سیب خوبی است و میل بفرمایید» که فی البداهه خواند: «سی
بار بگفتمت که سیب آر/سی بار برفتی و نیاوردی سیب/آسیب ندیده رو تو سیب آر
مرا...» که الان دقیق هم به خاطرم نیست ولی مثلاً مصرع اول را از کسی
میگرفتند و کلمات را کم و زیاد میکردند یا کسی همراه من بود که وقتی
پرسیدند نامش کیست و من گفتم «حسن» مرحوم وزیری خواند که:«خود حسن، نام
حسن، خلق حسن، خوی حسن/فرق تا پای حسن بلکه حسن در حسن است» و گاهی پیش
میآمد که با نام افراد نیز شعر میگفت.
-
جالب ترین شاعری که در جلسه شعر کتابخانه وزیری شرکت میکرد که بود؟
«سید محمد علی ریاضی یزدی» که از بستگان آقای وزیری بود و ملک الشعرای
آستان حضرت معصومه؛ گاهی به یزد میآمد و در جلسه شرکت میکرد. همیشه شعر
نویی برای خواندن داشت و از این بابت منحصر به فرد بود. ریاضی یزدی تمام
اشعاری که میخواند را حفظ داشت و من نظیر ایشان را ندیده بودم حتی شعر
بلندی داشت به نام «هنرستان مرغان» که اسامیتمام مرغهای عالم را در آن
آورده بود و دو ساعت، ربعکم این شعر را از حفظ در جلسه خواند.
-
چه اتفاقاتی در رابطه با شعر از مرحوم وزیری در خاطر دارید؟
روزی تلگرافی آمد به کتابخانه که روی آن نوشته بود: «مختوم معظم، حضرت حجه
الاسلام و المسلمین جناب حاج سید علی محمد وزیری» وقتی باز کردم فقط این دو
بیت در آن نوشته بود که برای مرحوم وزیری خواندم: «قسم به تربت مادر که
سجده گاه من است/که تا خدا خداست سایه اش پناه من است/شعاع نور نماز شبش
حدود شمال/خطوط روشنی از نامه سیاه من است» و زیر آن امضا کرده بود
«ارادتمند، سید محمد علی ریاضی» جناب وزیری که از کسالت مادر او خبر داشت
دو بار بلند گفت انا لله وانا الیه راجعون و فورا کاغذ و قلم برداشت و این
بیت را در جواب او نوشت که من به قم تلگراف کردم:«خویشاوند معظم و عزیز
مکرم، جناب آقای سید محمد علی ریاضی، ملک الشعرای آستان حضرت معصومه(س) قم؛
کهن درخت تنومند اگر ز پای درافتاد/نهال نورس یک سال را مباد گزندی دعاگو،
سیدعلی محمد وزیری» در واقع کل جریانی که خبر فوت مادر عزیزی رسید و پاسخ
تسلیت آن به شعر انجام شد.