شهر قزوین همواره در کلام بزرگان علم و دین به نیکی و عظمت یاد شده و احادیث و روایت های بسیاری در مناقب و فضایل آن در کتاب های مختلف روایت شده است.
کد خبر: ۲۸۷۶۵۵
تاریخ انتشار: ۰۹ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۰ 30 August 2016
به گزارش تابناک از قزوین به نقل از ایرنا، شهر قزوین از دیرباز در کتب تاریخ، جغرافیا، رجال و حدیث جایگاه ویژه داشته و با آغاز ورود اسلام به ایران این نقش به شکل پررنگ تری خود را نشان داده است.
اهمیت، موقعیت و جایگاه استراتژیک شهر قزوین در فتح سایر بلاد نیز موجب شد بسیاری از محدثان خواسته یا ناخواسته، صحیح یا نادرست احادیثی را در شان و منزلت این شهر روایت کرده و آن را در ردیف شهرهای بزرگ جهان اسلام قرار دهند.
احادیثی که بدین گونه به بسیاری از آبادی ها از جمله شهر قزوین پرداخته و فضایل و مناقب بسیاری را برای رباط و لشکرکشی، اقامت هرچند یک ساعته، مبارزه برای فتح آن، کشته شدن یا مردن در راه آن نقل کرده اند، کم نیستند.
با نگاهی مختصر به مقدمه بسیاری از کتاب های تاریخی و جغرافیایی می توان احادیث بسیاری را در باب فضایل و مناقب این شهر به دست آورد.
یکی از این منابع، کتاب التدوین فی اخبار قزوین تالیف عبدالکریم بن محمدبن عبدالکریم رافعی قزوینی از علمای شافعی قرن هفتم هجری است که در عظمت شهر قزوین داد سخن را داده و به طور مفصل به این موضوع پرداخته است.
یکی از احادیثی که در منقبت شهر قزوین در این کتاب و چند ماخذ دیگر روایت شده و حاوی نکاتی قابل توجه است حدیثی منقول از عروس زهاد است.
****عروس زهاد کیست؟
محمد، پسر یوسف پسر معدان پسر سلیمان مکنی به ابوعبدالله معروف به عروس الزّهاد است.
وی و برادرانش عبدالرحمن و عبدالعزیز ساکنان محله جورجیر اصفهان بودند.
وی دارای مناقبی مشهور و فضائلی مذکور بود و در سال 184 هجری قمری در حالی که هنوز به 40 سالگی نرسیده بود در شهر مصیّصه شام در گذشت.
عروس الزهاد، از عده ای از جمله اعمش و ثوری، حمّادبن زید و حمّادبن سلمه حدیث روایت می کرده و همچنین محدثان بسیاری از جمله یحیی قطان و محمدبن عیینه فزاری از وی حدیث روایت کرده اند.
از جمله حکایاتی که از زندگی او نقل شده و قابل توجه بوده، برخورد وی با کتاب هایش است تا جایی که او کتاب های خود را پیش از مرگ دفن و به خود گفت 'فرض کن تو قاضی بودی بعد چه می شد؟ فرض کن مفتی هستی نتیجه چیست؟ فرض کن محدثی عاقبت چه؟'.
وی تمام علایق را ترک کرد و به توحید و تعبّد پرداخت و راه و رسم شریعت را پیروی کرد تا جایی که از او نقل است که در راه مکه در حالی که به طرف چپ و راست خود نگاه می کرد این اشعار را گفت:
مرّ بدار المترّفین و قل لهم أین ارباب المصانع و القری؟
و مرّ بدار العابدین و قل لهم ألا قطع الموت التّنصّب و العَنا؟
یعنی 'بگذر به خانه متنعمان و برای آنان بگو کجایند صاحبان کاخ ها و آبادی ها؟ و بگذر به خانه عابدان و برای آنان بگو آیا مرگ، رنج و عذاب را قطع نکرده است؟
همچنین درباره وی نقل کرده اند که او از یک بقال و نانوا خرید نمی کرد و می گفت 'می‏ترسم که مرا بشناسند و با من دوستی گیرند و در آن صورت من از دسته‏ آنانی باشم که از رهگذر دین زندگی کنند'.
او را از اجداد پدری ابونعیم حافظ، مولف کتاب حلیة الاولیا دانسته اند.
ابونعیم حافظ در این کتاب درباره وی می نویسد 'او از جمله کسانی بود که عنایتش بزرگ و روایتش کم بود. ایام و اوقاتش را به احسان و دیدار گذراند و خداوند او را در مناظره و فن بیان حمایت کرد' .
در بلند همتی او روایت کرده اند که گفت 'من در مجلسی در قزوین بودم، مردی ثروتمند صاحب زمین های زراعتی در قزوین و ری به من گفت از تو حاجتی دارم، گفتم درخواستت چیست؟ گفت: من تک دختری دارم و می خواهم او را به همسری تو درآورم و همه زمین های زراعتیم را به نام تو کنم. گفتم: خداوند تو را حفظ کند اگر خواستم، اقدام می کنم. وقتی دلیل عدم استقبالش را پرسیدند گفت: ناپسند دیدم از معشوق ازلی که به من سودمندتر است بازمانم و به چیزی پست تر از آن مشغول شوم.
درباره خمول و گمنامی وی روایت شده که 20 سال به نزد مردم می رفت بدون آنکه او را بشناسند و عاقبت در مسجدی نام او بر زبان ها افتاد و شناخته شد
****لقب عروس زهاد را چه کسی بر او نهاد؟
اکثر کتب تراجم او را با لقب عروس الزهاد یاد کرده اند اما مولف کتاب معرفة الالقاب لقب او را 'عروس القرّاء' ثبت کرده است.
برخی از کتب تراجم نوشته اند که این لقب را یکی از هم عصران وی به نام ابن مبارک بدو داده است.
ابونعیم حافظ از خادم ابن مبارک نقل کرده است که تنها کسی که ابن مبارک را به اعجاب وا می داشت محمدبن یوسف اصبهانی بود که گویا ابن مبارک عاشق وی بود.
****روایت او در عظمت شهر قزوین
وی از محدثان و راویان قرن دوم هجری بوده و احادیث اندکی از وی نقل شده است.
یکی از احادیث بسیار مهمی که از وی روایت شده، بر عظمت شهر قزوین تاکید دارد هرچند که این حدیث در طبقه احادیث موضوع قرار داده شده است.
سلسله راویان این حدیث چنین ذکر کرده اند 'احمدبن محمدبن ابی سلیم رازی از عبدالله بن عمران اصبهانی از عامربن حماد اصبهانی از محمدبن یوسف اصبهانی از عمربن صبح از ابان از انس بن مالک از رسول خدا صلی الله علیه و سلم روایت کرد: یُحوّل الله تعالی یوم القیامة ثلاث قری من زبرجدة خضراء تزفّ الی ازواجهن عسقلان و الاسکندریة و قزوین.
یعنی' خداوند تعالی روز قیامت به مردم سه آبادی عسقلان، اسکندریه و قزوین از سنگ زبرجد سبز (هدیه) می دهد.
عبدالکریم بن محمد رافعی از علمای بزرگ شافعی در قرن هفتم و مولف کتاب التدوین فی اخبار قزوین در توضیح عبارت 'تزفّ إلی ازواجهن' در حدیث فوق دو نظر ارائه می کند.
او می گوید: شاید منظور این است که خدواند سه آبادی عسقلان، اسکندریه و قزوین را به سنگ زبرجد سبز تبدیل می کند تا در روز قیامت در ردیف قصرهای بهشتی قرار گیرند و یا منظور این است که خداوند روز قیامت به همسران سه آبادی عسقلان، اسکندریه و قزوین از سنگ زبرجد سبز (هدیه) می دهد تا با زیبایی و روشنی چشم به سوی همسرانشان بشتابند.
هرچند این حدیث در زمره احادیث موضوع و جعلی قرار می گیرد چون در سلسله راویان آن افرادی مانند عمربن صبح غیر معتبر دانسته شده اما ذکر شهر قزوین در کنار دو شهر بزرگ آن دوران یعنی عسقلان و اسکندریه که اولی عروس شهر شام خوانده شده و پر از نعمت و کشت و محصول بوده و از پیامبر (ص) احادیث بسیاری در فضایل آن نقل شده و دومی شهر بزرگ اسکندریه در مصر با چندین مدرسه و جامع بزرگ، باغ های عمومی بسیار، نزهتگاه های دلکش و میدان های وسیع و آراسته همگی از اهمیت شهر قزوین و جایگاه آن در نزد مسلمانان حکایت دارد.
روایاتی از این دست در بیان منزلت شهر قزوین بسیار است به عنوان مثال در روایتی دیگر از عمربن عبدالعزیز(هفتمین خلیفه از خلفای اموی) آمده است 'خداوندا مرا تا زمانی که در یکی از شهرهای قزوین یا اسکندریه منزل یا مسکن نداده، نمیران'.
و یا در روایتی دیگر از امام علی (ع) روایت شده که گفت 'چهار دروازه بهشت در دنیا آبادی های عسقلان، اسکندریه، قزوین و عبادان هستند.
ترجمه و نگارش: هادی درزی رامندی
منابع: ذکر اخبار اصبهان، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، معرفة الالقاب، التدوین فی اخبار قزوین و موسوعة الاحادیث و الآثار الضعیفة و الموضوعة
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار