برای خبرنگاران شهرم؛
ما خبرنگارها آدم‌های خوشحالی هستیم. ولی ضریب افسردگی بین ما بیشتر از سایر اصناف است، چون همیشه دردهای مردم را می‌بینیم، پای درد دل آنها می‌نشینیم و مشکلات مردم را پی‌گیری می‌کنیم. اما خدا می‌داند که چقدر کارمان را دوست داریم.
کد خبر: ۲۷۱۰۵۸
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۳ 03 August 2016
به گزارش تابناک از قزوین، غیر از خودمان کسی به ما تبریک نمی‌گوید، هرسال روز خبرنگار که می‌شود گوشی تلفن‌مان را برمی‌داریم و با هر ابزاری، پیامک، تلگرام، واتس‌اپ، فیس‌بوک، توییتر و امثالهم به همدیگر شادباش می‌گوییم. حالا که بیشتر دقت می‌کنم می‌بینم که غیر از خودمان هم کسی از مشکلات و دردسرهای ما نمی‌گوید. مجبوریم خودمان به مسئولان یادآوری کنیم که چه مشکلاتی داریم. داستان ما خبرنگارها در قزوین درامِ درام است. روزخبرنگار که می‌شود، احمدی نوش‌آبادی را دعوت می‌کند، مراسم می‌گیرند و ما می‌شویم سیاهی لشگری که باید به سخنرانی احمدی و نوش‌آبادی و موسوی و غیره گوش فرا دهیم و هیچ نماینده‌ی واقعی از سوی ما سخن نمی‌گوید. در مراسم شام شهردار که به افتخار ما برگزار می‌شود، یکی را انتخاب می‌کنند که کاملاً خنثی حرف‌هایی بزند که حرف ما نیست و ما در حیرت بمانیم که فلانی چطور شد نماینده‌ی قشر خبرنگار؟
به افتخار ما خبرنگارها نشست صمیمی برگزار می‌کنند، با هیجان به استانداری می‌رویم تا حرف‌هایمان را با مسئولان بزنیم، اما متوجه می‌شویم سهم ما از صمیمیت نشست استانداری فقط پرکردن صندلی‌هاست و گوش دادن به تمجید روابط عمومی‌ها و پای حرف‌های ما که به میان می‌آید، چهره‌های خواب آلوده‌ی مسئولان حوصله‌ی شنیدن ندارد، حتی کسی که به نمایندگی از ما قرار است حرف بزند، معلوم نیست با چه معیاری انتخاب شده و نماینده‌ی خبرنگاران نام گرفته است!
حالا دوباره تکرار می‌کنم، کسی غیر از خودمان به ما تبریک نمی‌گوید، کسی از دردها و مشکلات ما حرف نمی‌زند و نهاد صنفی‌مان هم آنقدرها فعال و پویا نیست. ما خودمان هستیم و خودمان، صنف پردغدغه‌ای که باید به اسلام و انقلاب و مردم خدمت کنیم.
امروز، کسانی وسط میدان بازی جولان می‌دهند که می‌دانیم خبرنگار نیستند، اما بهترین مناصب رسانه‌ای را در اختیار دارند و یا هرجا که رسانه ورود دارد نفوذ کرده‌اند. یک نام رسانه و یک کارت خانه! برای خیلی‌ها شده است عنوان خبرنگاری در قزوین.
اما فقط این ما هستیم که می‌دانیم، پشت خط یک مدیر ماندن برای مصاحبه یعنی چه؟ این ما هستیم که می‌دانیم گرفتن یک مصاحبه‌ی اختصاصی چه دردسرهایی دارد؟ من و تو می‌دانیم که کاوش یک موضوع برای نگارش یک گزارش مستند برای مردم سرزمین‌مان چه رنج‌هایی دارد؟ ما می‌دانیم که پیاده کردن یک فایل صوتی یک ساعته چقدر سردرد می‌آورد؟ ما می‌دانیم که هماهنگی گوش و چشم و دست برای تبدیل فوری گفتار به نوشتار چه مکافاتی دارد؟ ما می‌دانیم تهدید بیرونی برخی برای رها کردن یک خبر چه معنایی دارد؟ ما می‌دانیم که بعضی از سوژه‌ها چقدر می‌توانند دردسر داشته باشند؟ ما می‌دانیم که لج کردن حراست و روابط عمومی یک نهاد با یک خبرنگار چه معنایی دارد؟ ما می‌دانیم این شغل چه مکافاتی دارد اما سختی کار به آن تعلق نمی‌گیرد! ما می‌دانیم که خبرنگاریم، اما بیمه خبرنگاری وجود خارجی ندارد برایمان! من و تو همه‌ی این‌ها را می‌دانیم اما باز عاشقانه شغل‌مان را دوست داریم. شغلی که در مرکز اخبار و اطلاعات جهان است اما در ماهیت آن بوی خمار فراموشی موج می‌زند.
با همه‌ی این اوصاف تو ایستاده‌ای درست در مرکز میدان، بخاطر تعهدت به اسلام و انقلاب و مردم و برای وجدان کاری‌ات روی پا می‌ایستم. روزت مبارک همکار خبرنگار من.


نویسنده: جابر خرم نیا
برچسب ها: خبرنگار ، قزوین ، خرم نیا
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار