حضرت موسي بن جعفر عليه السلام امام هفتم شيعيان در سال 128 هجری در قريه «ابواء» (ميان مکه و مدينه) ديده به جهان گشود. نام مادرشان حمیده بربریه یا حمیده پاک بوده است.
کد خبر: ۲۲۳۲۴۸
تاریخ انتشار: ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۳ 03 May 2016
دورانى كه امام كاظم عليه السّلام در آن زندگى مى‏ كرد، مصادف با نخستين مرحله استبداد و ستمگرى حكّام عباسى بود.اين اعمال فشار از زمان امام صادق عليه السّلام آغاز شد و تا زمان امام رضا عليه السّلام كه دوره خلافت مأمون بود با شدّت هر چه تمام تر ادامه يافت؛ مردم در زمان مأمون اندكى احساس امنيت سياسى كردند، ولى ديرى نپاييد كه دستگاه خلافت بدرفتارى و اعمال فشار بر مردم را دوباره از سر گرفت.

فشار سياسى عباسيان در دوره‏اى آغاز شد كه پيش از آن امام باقر و صادق عليهما السّلام با تربيت شاگردان فراوان، بنيه علمى و حديثى شيعه را تقويت كرده بودند و جنبشى عظيم در ميان شيعه پديد آورده بودند.رسالت امام موسی کاظم (علیه السلام) آن بود تا در اين حركت علمى، توازن و تعادل فكرى را ميان شيعيان برقرار كنند.
عصر امام كاظم عليه السّلام دوران بسيار سختى براى شيعيان بود و در اين دوران حركتهاى اعتراض‏آميز متعددى از ناحيه شيعيان و علويان نسبت به خلفاى عباسى صورت گرفت كه از مهم ترين آنها قيام حسين بن على، شهيد فخ - در زمان حكومت هادى عباسى- و نيز جنبش يحيى و ادريس فرزندان عبد الله بود كه در زمان هارون رخ داد. در واقع مهمترين رقيب عباسيان، علويان بودند و طبيعى بود كه حكومت آنان را سخت تحت نظارت آنها بگيرد. امامان شيعه همگى بر لزوم رعايت تقيه پافشارى كرده و مى ‏كوشيدند تا تشكّل شيعه و رهبرى آنها را به طور پنهانى اداره نمايند. طبعا اين وضعيت سبب مى‏شد تا تاريخ نتواند از حركات سياسى آنها ارزشيابى دقيقى به عمل آورد.

برخوردهای امام موسی کاظم (علیه السلام) با خلفای عباسی:

امام كاظم عليه السّلام پس از شهادت پدرش در سال 148،در زمان منصور دوانیقی امامت را عهده‏ دار شد. منصور عباسى در سال 158 در مكه مرد. جانشين وى تا سال 169 فرزندش مهدى عباسى بود.پس از آن، يك سال هادى عباسى خلافت كرد و آنگاه هارون به خلافت رسيد. امام در سال 183 به شهادت رسيد و در تمام اين سالها رهبرى شيعيان امامى را عهده‏دار بود.كتب تاريخ و حديث، برخوردهاى متعدد خلفاى عباسى با موسى بن جعفر عليه السّلام را نقل كرده‏ اند كه عمده‏ ترين آنها برخوردهاى هارون است. از جمله این برخوردها می توان موارد زیر اشاره کرد:
برخورد امام موسی کاظم با منصور عباسی در روز نوروز
بازداشت امام توسط مهدی عباسی و داستان عجیب آزادی ایشان
تقاضای باز پس گیری فدک از مهدی عباسی
هادی عباسی و تهدید امام به قتل
مناظرات امام کاظم با هارون الرشید

مبارزات امام با دستگاه حکومت:

نمونه ‏هاى ديگرى از مبارزه امام و برخورد او با دستگاه حاكم عباسى نقل شده است. از آن جمله‏:
مبارزه منفى با دستگاه حکومت: مبارزه‏ایى كه گرچه در قالب نقشه ‏هاى براندازى نيست؛ بر عدم مشروعيّت نظام تأكيد كرده و مى‏ كوشد تا اعتماد مردم را نسبت به آن سست كند. نكته مهم در مبارزه منفى، عدم همكارى است؛ امرى كه به خودى خود، عدم مشروعيّت هيأت حاكمه را نشان مى‏دهد.‏
زمانى كه صفوان بن مهران به عنوان يك شيعه خدمت امام كاظم عليه السّلام مشرف شد، آن حضرت به او فرمودند:همه كارهاى تو نيكو و زيبا است جز يك كار. صفوان پرسيد: اى فرزند رسول خدا! آن چيست؟ امام فرمود:اين كه شترهايت را به هارون كرايه مى‏ دهى.صفوان گفت: من شترهايم را براى لهو و صيد و امثال آن به وى كرايه نمى ‏دهم، بلكه تنها براى سفر حج اين كار را انجام مى‏ دهد. در اين كار او خودش هم مباشرتى ندارد بلكه ديگران را براى آن اجير مى ‏كند. امام فرمود:آيا به نظر تو كرايه دادن شترانت به آنها صحيح است؟ صفوان گفت: آرى. امام فرمود:آيا دوست دارى آنها تا انقضاى مدت كرايه و پس دادن شترانت زنده بمانند؟ صفوان گفت: آرى. امام فرمود:هر كس بخواهد آنها زنده بمانند، در صف آنان قرار مى‏ گيرد و هر كس كه از آنها باشد داخل جهنم مى ‏شود. پس از آن، صفوان تمامى شتران خود را فروخت و وقتى هارون از علت اين كار پرسيد، جواب داد: ديگر پير شده‏ام و غلامانم چنانكه بايد به اين كار نمى ‏رسند. هارون گفت: مى‏ دانم به اشاره چه كسى شترانت را فروخته‏اى؛ موسى بن جعفر.
نوع ديگر از برخورد امام كاظم عليه السّلام با خلافت عباسى، حركتى بود كه امام در برخورد با على بن يقطين داشت و از وى خواست تا در دربار عباسى بماند و بكوشد تا شيعيان را از گرفتارى نجات دهد. على بن يقطين در شمار اصحاب خاص امام كاظم عليه السّلام بود كه در دستگاه خلافت عباسى داراى نفوذ بود. او در دوره مهدى و هارون نفوذ فراوانى داشت و از آن به نفع شيعيان بهره‏گيرى مى‏كرد. زمانى كه او از امام خواست اجازه دهد تا خدمت دستگاه خلافت را ترك گويد امام از دادن چنين اجازه‏اى خوددارى كرده و فرمود:اين كار را نكن كه ما به تو در آنجا انس گرفته ‏ايم و تو مايه عزّت برادرانت (شيعه) هستى و شايد خدا به وسيله تو شكستى از دوستانش را جبران نموده و توطئه ‏هاى مخالفان را درباره آنها بكشند. اى على! كفّاره گناهان شما همانا نيكى به برادرانتان است.

امام موسی کاظم (علیه السلام) در زندان:

امام كاظم عليه السّلام دو بار به دست هارون به زندان افتاده اند كه مرتبه دوم آن از سال 179 تا 183؛ يعنى به مدت چهار سال به طول انجاميده و به شهادت آن حضرت منجر شده است. درباره مرتبه نخست زندان اوّل مدّت قيد نشده است.
دلايل زندانى شدن امام در اين دو بار كه هر دو به دست هارون بوده است عبارت است از:
‏ سختگیری های هارون نسبت به علویان به خصوص امام موسی کاظم(علیه السلام)
نفوذ بسیار امام و علویان در میان مردم به دلیل اینکه فرزندان رسول خدا(صل الله علیه و آله) هستند.
مفترض الطاعه بودن‏ امامان شیعه و ترس دستگاه حکومت از شیعیان به دلیلی این صفت ائمه اطهار  مرحوم صدوق از جمله علل به شهادت رسيدن امام كاظم عليه السّلام را آگاهى يافتن هارون از اعتقاد شيعيان به امامت امام دانسته است. هارون فهميد كه شيعيان شب و روز به خدمت امام مى‏رسند. و به خاطر ترس از جان و از دست دادن سلطنتش آن حضرت را به شهادت رسانيد.
سعایت برخی از بستگان امام مانندعلی بن اسماعیل بن جعفر (پسر برادر امام) در نزد هارون از امام جهت هارون با آن همه سلطه و قدرت، مجبور بود تا دست به چنين توجيهاتى بزند تا اقدامش از طرف مردم مورد انكار و نفرت قرار نگيرد. هارون در همان مسجد دستور توقيف حضرت را صادر كرد.  وى دستور داد تا دو كاروان آماده كرده، يكى را به سمت كوفه و ديگرى را به سمت بصره بفرستند. او امام را همراه يكى از اين دو كاروان روانه ساخت. اين كار به اين دليل انجام گرفت تا مردم ندانند امام در كجا زندانى مى‏شود.
هارون، امام كاظم عليه السّلام را نزد حاكم بصره، عيسى بن جعفر بن منصور فرستاد؛ امام چندى در زندان او بسر برد، اما در نهايت، عيسى از اين كار خسته شد و به هارون نوشت تا او را تحويل شخص ديگرى بدهد.در غير اين صورت او را آزاد خواهد كرد، زيرا در تمام اين مدت كوشيده تا شاهدى بر ضد امام به دست آورد، اما چيزى نيافته است.
پس از آن، امام را تحويل فضل بن ربيع دادند. امام مدتى طولانى نزد وى زندانى بود. گفته شده كه از او خواستند تا آن حضرت را به قتل برساند، اما او از اين كار سرباز زد. پس از آن، حضرت را تحويل فضل بن يحيى دادند و مدتى نيز در زندان او بسر برد. مطابق نقل مورّخان او حرمت امام را پاس مى‏ داشت. پس از آن امام كاظم عليه السّلام را تحويل زندانبان ديگرى بنام سندى بن شاهك دادند

شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام):

درباره كيفيت شهادت امام سه روايت مختلف نقل شده است:
شهادت آن حضرت در پى مسموم كردن امام صورت گرفته است. اين در روايتى از امام رضا عليه السّلام آمده است. همينطور روايات ديگرى كه يحيى بن خالد را به قتل آن حضرت متهم مى‏كند، اين نكته آمده است.
در نقلى آمده است كه آن حضرت را در فرشى پيچانده و چنان فشار داده‏اند كه حضرت به شهادت رسيده است.
روايت ديگر آن است كه مستوفى نقل كرده: شيعه گويند به فرمان هارون الرشيد سرب گداخته در حلق ایشان ريختند.
در اين باره روايتى كه بيش از همه شهرت دارد، مسموم ساختن امام است. پس از شهادت امام، جسد مبارك آن حضرت را به دو دليل در معرض ديد خواص اهل بغداد و عموم مردم قرار دادند:
بنا به نوشته اربلى، سندى بن شاهك، فقها و وجوه اهل بغداد را كه هيثم بن عدى نيز در ميان آنها ديده مى‏شد، بر سر جسد مبارك امام آورد تا ببينند زخم و جراحت و يا آثار خفگى در بدن آن حضرت وجود ندارد و به مرگ طبيعى از دنيا رفته است.
از آنجا كه برخى از شيعيان معتقد به مهدويت آن حضرت بودند و يا احتمال داشت اعتقاد به مهدويت او پيدا كنند، جسد امام را روى پل بغداد بر زمين نهادند و يحيى بن خالد دستور داد تا فرياد زنند: اين موسى بن جعفر است كه رافضه معتقدند او نمرده است. پس از آن مردم آمده و او را در حالى كه از دنيا رفته بود نگاه كردند. آنگاه جنازه را در «باب التين» بغداد در مقبره قريشى‏ها دفن كردند.
تاريخ شهادت امام بنا به نقل شيخ صدوق 25 رجب 183 بنا به نقل شيخ مفيد 24 رجب، و در نقل مستوفى، روز جمعه 14 صفر بوده است‏.

برخوردهای امام موسی کاظم (علیه السلام) با سایر مذاهب اسلامی:

الف) معتزله:

از جمله مذاهب اسلامى كه در اواخر قرن اول هجرى پيدا شد و پس از آن هم سهم عمده‌اى در درگيرى‌هاى فكرى جامعه اسلامى داشت، مذهب اعتزال بود، اصل اساسى اين مذهب، توجيه مسائل دين در سايه عقل بود، كه سپردن مقوله‌هاى دينى به دست عقل، به طورى كه در توجيه و تحليل عقلى اين مقوله‌ها راه افراط سپرده شود، نمى‌توانست نتايج مطلوبى به بار آورد. از نمونه‌هاى آن انواع و اقسام عقايدى است كه به وسيلۀ اين عقل‌گرايان دربارۀ توحيد مطرح مى‌شد. گاهى صفات متضاد بر خدا نسبت داده و گاه برخى از صفاتى كه به تصريح قرآن، خدا متّصف به آنها است از حضرت بارى سلب كرده‌اند. اين حركت براى شيعيان كه خود امام معصوم داشتند، قابل قبول نبود.
در فرهنگ شيعه، اصول‌گرايى، به معناى توجه به احاديث رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از اساسى‌ترين اصول محسوب مى‌شد. در كنار آن، امامان خود در دفاع از حقانيت اسلام، توجيهات عقلى نيز ارائه مى‌دادند. در همين زمينه، شاگردانى هم تربيت شدند كه رسالت آنها دفاع عقلانى از دين و عقايد مذهب شيعه بود.

ب) اهل حدیث:

در برابر معتزله، گروههايى از اهل حديث بودند كه گرفتار احاديث جعلى فراوانى بوده و در مسألۀ توحيد، گرفتار شبهات و مشكلات بسيارى بودند.آنان كه از مشبّهه بوده و با تشبّث به ظواهر آيات و روايات مى‌كوشيدند براى خدا صفات انسانى و مادى بتراشند، امام موضع گرفته و خدا را از هر نوع تشبيه و صفت مادّى مبرّا مى‌ساخت.
امام موسی کاظم (علیه السلام) در برابر این دو گروه و به طور کلی در مبحث توحید می فرمایند:« لا تتجاوز فى التّوحيد ما ذكره الله تعالى فى كتابه فتهلك؛ در مسألۀ توحيد از آنچه خداى تبارك و تعالى در كتاب خود ذكر كرده پا فراتر نگذار كه هلاك مى‌شوى.» و یا می فرمایند:«إنّ الله أعلى و اجلّ من أن يبلغ كنه صفته، فصفوه بما وصف به نفسه و كفّوا عمّا سوى ذلك.خداوند بالاتر و بزرگتر از آن است كه كسى بتواند به حقيقت صفت او برسد؛ پس او را همانگونه كه خودش توصيف فرموده بشناسيد و از غير آن دست برداريد. و زمانى كه خودشان مى‌خواستند صفات خدا را بر شمرند، تنها از مضامين قرآن بهره مى‌گرفتند.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار