کد خبر: ۱۶۴۰۶۲
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۴ - ۲۳:۰۹ 15 January 2016

زندگی فرصت ارزشمندی است که از آن برخوردار هستیم ولی غالباً لذت بایسته و سزامندی از آن نمی بریم و بلکه غالباً با تمرکز روی آلام و نداشته ها به تلخی و ناخوشایندی سپری می شود.

قیصر امین پور گوید:

غنچه با دل گرفته گفت: / زندگي لب ز خنده بستن است/ با دلي گرفته گوشه‌اي نشستن است/

گل به خنده گفت:/ زندگي شكفتن است/ با زبان سبز راز گفتن است/

گفتگوي غنچه و گل از درون باغچه هنوز هم به گوش مي‌رسيد/ راستي!/

تو چه فكر مي‌كني؟/ كداميك درست گفته‌اند؟/ من كه فكر مي‌كنم/

گل درست گفته است/ گل يكي دو پيرهن / بيشتر ز غنچه پاره كرده است.

بايد عاشق شد "ور نه روزي كار جهان سرآيد"،نه در مقياس ماه و سال كه در مقياس بزرگتري نفس كشيد ؛ خالي لحظه‌ها را به نوعي از هستي سرشار كرد و زنده زيست. در آنات ميرنده . و نهایتا رفت به همان جائي كه از آنجا آمده‌ايم...

ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم* تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم

سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت* به طلبکاری این مهرگیاه آمده‌ایم

دیوان حافظ؛غزل:366

برای اینکه زندگی برایمان لذت و حلاوت مطلوب را داشته باشد توجه به نکات زیر می تواند تأثیر مثبت و مفیدی داشته باشد.

1- هر قدر توجه و تمرکز از لذت های سطحی به لذت های عمیق تر معطوف شود حلاوت و ماندگاری بیشتری خواهد داشت. مثلاً خوردن و نوشیدن نوعاً برای انسان گرسنه و تشنه مطلوبیت دارد و مطالعه و نیایش نیز می تواند لذت بخش باشد ولی لدت مطالعه اگر ذائقه ی انسان بتواند آن را حس کند به مراتب بیشتر از لذت های مادی و دنیوی می باشد. خواجه نصیرالدین طوسی گوید:

لذات دنیوی همه هیچ است پیش من* در خاطر از تغیّر آن هیچ ترس نیست

وقت سرور و شادی و عیش و طرب سرا* غیر از شب مطالعه و روز درس نیست

در حالات بعضی از دانشوران نقل شده است که شب مشغول مطالعه می شدند و شهر ماهان با روشن شدن هوا متوجه سپری شدن شب می شدند و گذشت زمان را احساس نمی کردند.

2- تمرکز بر ملذّات و اجتناب از توجه به لذات متعدد:

آنچه در روزگار معاصر مانع احساس لذت از زندگی می شود تعدّد ملذات می باشد که از حلاوت و عمق لذت به شدت می کاهد. مثلاً سالها پیش (حدود بیست سال پیش) در ایران فقط دو شبکه تلویزیونی وجود داشت و این دو شبکه هم پاره ای از اوقات شبانه روز برنامه داشتند و چون زمان پخش و مشاهده محدود بود از تماشای برنامه حتی به صورت مشاهده تکراری لذت بیشتری نصیب بینندگان می شد ولی امروزه که دهها شبکه تلویزیونی و رادیویی در داخل کشور برنامه پخش می کنند و چندهزار شبکه ماهواره ای نیز مشغول پخش هستند چنان لذتی حاصل نمی شود چون اولاً آنقدر زیاد هست که دیگر عادی شده و ثانیاً نگاه به یک برنامه به قیمت از دست دادن سایر برنامه ها حاصل می شود کسی که یکی را می بیند از دیدن چندهزار برنامه ی دیگر بی نصیب می ماند و دیگر لذتی که باید ببرد نخواهد داشت در سایر موارد نیز اینگونه می باشد وفور و تعدد ملذّات در عرصه های گوناگون نیز موجب کاسته شدن از عمق و در و نمایه ی لذت برابر ما خواهد گردید.

3- کاستن از سرعت زندگی: از موانع کسب لذت از زندگی، سرعت زندگی می باشد امروزه مخصوصاً در کلانشهرها سرعت زندگی موجب فراموش کردن خود و لذت از زندگی می گردد از ابتدای صبح تا شامگاهان دوندگی هست و تدریجاً انگیزش و علاقه به ملذات کاسته می گردد از تبعات زیانبار تکنولوژی و پیشرفت های ظاهری افزایش سرسام آور سرعت زندگی و در ادامه عدم تمرکز روی ملذات و به صورت عجولانه رد شدن از آنها می باشد.میلان کوندرا گوید:چون عجله می کنیم کل زندگی برایمان بی لذت می شود

4- زندگی یکپارچه: امروزه از موانع لذت، تبدیل زندگی به مقدمه و ذی المقدمه می باشد مثلاً از اوان نوجوانی زندگی به بخشها و قطعات متعدد تقسیم می شود مثلاً فارغ التحصیل بشوم در مقطع بالاتر ادامه تحصیل بدهم، اگر پسر بودم خدمت بروم، کار مناسب پیدا بکنم و ... اینگونه زندگی را به مراحل و برشهای متعدد تقسیم کردن موجب می گردد که در هر قسمت دغدغه ی عمده، سپری شدن آن و نیل به مرتبه ی بالاتر باشد اگر انسان بتواند زندگی خود را به صورت یک شبکه و مجموعه ی واحد در نظر بگیرد لذت به مراتب افزونتری خواهد داشت.

5- توجه به قدرت کلمات: از عوامل تعیین کننده ی لذت زندگی توجه به قدرت کلمات در زندگی می باشد بعضی ها وقتی حرف می زنند مُدام آیه ی یأس می خوانند و از مشکلات و مصائب و ... سخن می گویند این خود اثر وضعی نامطلوبی روی زندگی دارد توجه به وجود مثبت زندگی و از آنها سخن گفتن نیز تأثیر مثبت و تعالی بخش دارد مولانا می گوید:

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو* پیش من جز سخن از شهد و شکر هیچ مگو

سخن از رنج مگو جز سخن از گنج مگو* ور از این بی خبری رنج مبر هیچ مگو

دیوان شمس

البته این به معنی بی خیالی و غفلت از واقعیت ها نیست بلکه منظور این است که توجه به وجوه مثبت زندگی و هماهنگ ساختن ذهن و زبان با ابعاد امیدبخش و خوشایند آن زمینه را برای دفع و رفع ابتلائات و کاستی ها فراهم می آورد و انسان با روحیه ای مناسب و مساعد در بهبود زندگی خود تلاش می کند.سهراب سپهری گوید:واژه ها راباید شست

6- علقه پردازی: توجه به علائق در کنار کار و مشغله نیز از عوامل کسب لذت در زندگی می باشد آنچه ندای درون ما را به آن فرا می خواند؛گوته گوید:سعی کنید هر روز یک قطعه شعر بخوانید به یک قطعه موسیقی گوش دهید یک تصویر زیبا ببینید تا علائق دنیوی حس زیبائی شناسی شما را زائل نسازد.

7_معنویت: از عواملی که موجب افزایش لذت زندگی می گردد توجه به وجوه معنوی زندگی می باشد. مرحوم اسماعیل دولابی گوید:خودتان را در دنیا مهمان خدا حساب کنید ارتباط با خدا و خدازیستی حلاوت و دلپذیری زندگی را مضاعف می سازد . مولانا گوید:

عمر و مرگ این هر دو با حقخوش بود * بی‌خدا آب حیات آتش بود

مثنوی معنوی ؛دفتر پنجم

خواجه عبدالله انصاری گوید:الهي! اگر بهشت چشم و چراغ است بي ديدار تو درد و داغ است.الهي! بهشت بي ديدار تو زندان است و زنداني بزندان بردن نه كار كريمان است.

8_مصاحبت و معاشرت با بزرگان و انسانهاي متعالي

از ديگر عوامل احساس لذت از زندگی مصاحبت و حضور در كنار انسانهاي معنوی و متعالي مي‌باشد كه نه تنها سخن بلكه نگاهشان نيز تاثير مثبت دارد كه گفته‌اند: «البركةمع الاكابر» مولانا در موارد متعددي از مثنوي توصيه مي‌كند كه با بزرگان معاشرت داشته باشيد، ارتباط خودتان را با آنها قطع نكنيد.

اي دل آنجـا رو كــه بــا تـو روشنند* وز بلاها مــر تـو را چون جـوشنند

در ميــان جــان ايشان خـانــه‌گيــر* در فلك خـانه كــن اي بــدر منير

هـر كـــه باشــد همنشيـن دوسـتان* هست در گلــخن، ميــان بـوستان

راسـت كــن اجــزات را از راسـتان* سـرمكش اي راست رو زآن آستـان

لبّ لباب مثنوي، تلخيص و تدوين: ملاحسين كاشفي

بعضي ها هستند كه مصاحبت شان بيشتر از مطالعة كتب يك كتابخانه معظم براي آدمي تاثیر گزار است و مي‌تواند مبدأ ميل آدمي را تغيير دهد.

یکی از اساتید گويد: در گذشته بزرگي و كوچكي و وزن افراد به اين بود كه چقدر در عمرشان «آدم» ديده‌اند و پاي درس و نصيحت بزرگان نشسته‌اند . از مواهب الهي براي انسانها و از شانس‌هاي اخلاقي (Moral chances) آدميان توفيق شان در ملاقات و خوشه چيني از خرمن علم و معرفت بزرگان مي‌باشد. مطالعه در احوال بزرگان و مشاهده نحوة نگاهشان به مسائل و موضوعات زندگي بسيار درس آموز مي‌باشد. چند سال پيش در مراسم بزرگداشت استاد دكتر «محمد حسن لطفي» مترجم مجموعه آثار افلاطون، آقاي دكتر «عزت اله فولادوند» دانشمند و مترجم تواناي معاصر، جمله‌اي به ياد ماندني در وصف دكتر لطفي گفت كه: «طبعي لطيف داشت و مانند استاد بزرگش سقراط، در بسياري چيزها كه افراد كوچك به جدّ مي‌گرفتند به ديده ظنز مي‌نگريست». منظور تأمّل در زندگي اين بزرگان مي‌تواند موجب تغيير نگاه و تغيير حال انسان گردد.

مداقّه و تامّل در چنين زندگي‌هايي همره با ايجاد «سنخيّت روحي» افقهاي تازه‌اي فراروي آدمي بر مي‌گشايد؛ نه اينكه در پوست اين و آن فرو رويم و از آنها تقليد كنيم كه:

مر مرا تقليدشان بر باد داد* كه دو صد لعنت بر آن تقليد باد

مثنوي معنوي، دفتر دوم، بيت: 563

بلكه توان و قابليت انسان را در تعالي جوئي و رسيدن به كرانه هاي نا پيدا و دوردست بدانيم.

9_دنبال لذاتی باشیم که با آلام تنیده نباشند یا تبعات تالم بار نداشته باشند. علی (ع) فرماید: «شَتَّانَ مَا بَيْنَ عَمَلَيْنِ عَمَلٍ تَذْهَبُلَذَّتُهُوَ تَبْقَىتَبِعَتُهُوَ عَمَلٍ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ يَبْقَى أَجْرُهُ»؛(چقدر اين دو عمل با هم متفاوتند: عملى كه لذتش مى رود و عواقب سوء آن باقى مى ماند و عملى كه زحمتش مى رود و اجر و پاداشش باقى است!)؛(نهج البلاغه؛حکمت:121)

خانم فریده دیبا در فراز پایانی خاطراتش گوید:تمام لذتهای دوران سلطنت سی و هفت ساله شاه به اقامت در پاناما و بی ادبی های نوریه گا نمی ارزید و در ادامه گوید:اگر زندگی دوباره تکرار می شد راضی بودم دخترم با یک کارگر ازدواج بکند اما با شاه نه!(فریده دیبا؛دخترم فرح؛ ص515_516) مانوئل نوريه گا نیز سرنوشت عبرت آموزی دارد: پس از خروج از پاناما در سوم ژانويه 1990، در سال 1992 به 40 سال حبس محكوم شد. در زندان مشمول بخشودگي قرار گرفت اما تا سال 2007 آن طور كه انتظار داشت از زندان آزاد نشد. بعد هم فرانسه كه به اتهام پولشويي در پي استرداد او بود؛ سرانجام در سال 2010 نوريه گا را تحويل گرفت. در همان سال هم در پاريس محاكمه و ديكتاتور سابق به هفت سال زندان محكوم شد.
او كه هم اكنون در پاريس زنداني است در انتظار سفري ديگر پس از پايان دوران محكوميت خود است؛ قرار است فرانسه او را تحويل پاناما دهد تا 20 سال زندان احتمالي خود را به اتهام قتل يكي از مخالفانش در سال 1985 سپري كند

10_زندگی در لحظه: از عوامل زمینه ساز احساس لذت ؛زندگی اینجائی و اکنونی می باشد با گذشته خود صلح کنیم و نگرانآینده نباشیم تا لحظه حالمان خراب نشود واضح است که این به معنی خودفریبی و غفلت از کاستی های زندگی نیست . سهراب سپهری گوید:

چتر ها را باید بست / زیر باران باید رفت /فکر را خاطره را زیر باران باید برد / با همه مردم شهر زیر باران باید رفت /عشق را زیر باران باید جست /.../زندگی تر شدن پی در پی /زندگی آبتنی کردن در حوضچه ی اکنون است...

زيستن در زمان حال و اغتنام لحظه به نوعي از اسارت «ساعت» و «قيد زمان» رهيدن است مولانا گويد:

جمله تلونيها ز ساعت خاسته است* رسـت از تـلـوين كـه از سـاعـت بـرست

مثنوی معنوی ؛دفتر سوم

انسان در سير استكمالي به مفهوم مثبت و صائب «ابن الوقت» مي‌شود آنگونه كه مولانا گويد:

صوفي ابن‌الوقـت باشـد اي رفـيق* نـيسـت فـردا گــفتـن از شـرط طـريـق

تو مـگـر خـود مـرد صـوفی نـیستی* هسـترا از نـسـیه خـیـزد نــــیستــی

مثنوی معنوی ؛دفتر اول

و تدريجاً «ابوالوقت» و محيط و مشرف بر زمان مي‌گردد، زيستن در گذشته و آينده يا به تعبيري حسرت و افسوس گذشته را خوردن و دلواپس و نگران آينده بودن مانع بهره‌گيري صحيح از زمان حال مي‌گردد. صائب گويد:

عشرت امروز بي‌انديشه فردا خوش است* فكر شنبه تلخ سازد جمعة اطفال را

بايد هر لحظه اي را كه درآن هستيم غنيمت شمريم و قدردان باشيم. علي (ع) در بيتي كاربستي و حكيمانه فرمايد:

مافـات مـضي و ما سيــأتيـك فـــــاين*قم فاغـتـنـــــمالفرصةبين الـعـدمـيـن

«مافات مضي» گذشته كه ديگر سپري و تمام شده «و ما سيأتيك فاين» از آينده هم فعلاً هيچ خبر و اثري نيست پس راهكار عاقلانه غنيمت شمردن لحظة «هست» بين دو نيست [گذشته و آينده] مي باشد.

اين دمي را كه در آنيم غنيمت شمريم* شايد ای جان نرسيديم به فرداي دگر

قرآن مي‌فرمايد: اولياي الهي خوف و حزني ندارند: «الا انّ اولياء الله لا خوف عليهم و لا همّ يحزنون»، (يونس، 61) يكي از راههاي زيست بدون خوف و حزن، زندگي در زمان حال مي‌باشد و در تفسير آيه گفته شده: «اولياي الهي نه واهمه‌اي از آينده دارند و نه غم گذشته را مي‌خورند». غنيمت شمردن «دم» و لحظه از عاقلانه‌ترين كارهايي است كه ما مي‌توانيم انجام دهيم چرا كه اصلي‌ترين دارايي ما همين لحظه است كه موجب بهره‌گيري از ساير دارايي‌ها هم مي‌شود.

وقت را غنيـمت دان آنـقدر كه بتواني*حاصل از حيات اي دل اين دم است اگر داني

کامبخشی گردون عمر در عوض دارد*جـهـد کـن کـه از دولــت داد عـیش بـسـتـانـــی

دیوان حافظ؛غزل:473

11_برای لذت از زندگی منتظر امکانات نباشم؛ بخش عظیمی از آنچه موجب لذت از زندگی می شود رایگان و در دسترس می باشد ؛گرت بروکس گوید:شما ثروتمند نیستید مگر اینکه مالک داشته هائی گردید که با پول قابل خریدن نیست.سهراب سپهری گوید:هر کجا هستم،باشم /آسمان مال من است./ پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین مال من است./چه اهمیت دارد؟/گاه اگر می رویند/قارچ های غربت؟/من نمی دانم/که چرامیگویند:اسب حیوان نجیبی است،کبوترزیباست؟/وچرادرقفس هیچ کسی کرکس نیست؟/گل شبدرچه کم ازلاله ی قرمزدارد؟/چشمهارابایدشست،/جوردیگرباید دید.

12_رهائی از خود: از مهمترین موانع لذت بردن از زندگی منیت و گرفتار بودن در زندان خودی و انانیت میباشد که زندگی را به شدت تلخ بلکه تباه می سازد

خداوندا من از من در عذابم* به حق خود مرا از من رها کن

عابد تبریزی

عید واقعی وقتی است که انسان از دست خودش رها شود:

چون رهند از دست خود دستی زنند* چون جهند از نقص خود رقصی کنند

مطربانشان از درون دف می‌زنند* بحرها در شورشان کف می‌زنند

مثنوی معنوی ؛دفتر سوم

مولانا توصیه می کند:

گر همی‌خواهی که بفروزی چو روز* هستی همچون شب خود را بسوز

هستیت در هست آن هستی‌نواز* همچو مس در کیمیا اندر گداز

در من و سخت کردستی دو دست* هست این جمله خرابی از دو هست

مثنوی معنوی ؛دفتر اول

در دیوان شمس گوید:

این دل بی‌قرار را از قدحی قرار ده* وین صدف وجود را بخش صفای گوهری

یا برهان ز فکرتم یا برسان به فطرتم* یا به تراش نردبان باز کن از فلک دری

دیوان شمس؛غزل:2490

13_توجه به این نکته که: آنچه دیگران در مورد ما تصور می کنند یا می گویند ارتباط چندانی با "من" حقیقی ما ندارد . "شنیدم"؛ "می گویند"؛ "خواهند گفت" و ...نباید به زندگی ما جهت بدهد به اشتهای دیگران غذا نخوریم و برای خوشایند دیگران عرصه را به خود تنگ نسازیم؛ در چهارچوب اخلاق و معنویت برای خودمان زندگی کنیم و دغدغه ذهنیت دیگران را نداشته باشیم در عین حال که نسبت به معیشت همنوعان غافل نیستیم ؛حساسیت داریم و باید داشته باشیم

14_مهربانی و محبت:از عوامل لذت از زندگی مهرورزی به همنوعان می باشد اینکه سعی کنیم حتی المقدور در طول روز انسانی را خوشحال کنیم؛گرهی از کار فروبسته بنده ای باز کنیم؛موجب شادی و شریک غم دیگران گردیم؛عقده و کینه ای از کسی در دل نداشته باشیم همگان را به خاطر همه بدیهائی که احیانا در حق ما اعمال داشته اند ببخشیم و دل را از عداوت و دشمنی تهی سازیم و بر این باور باشیم که:پاداش كار خوب انجام گرفته همان انجام آن كار است.

امرسون نویسنده و شاعر امریکائی گوید : در قانون هستی، شادی، آرامش و آزادی زمانی تحقق می یابند كه آنها را ببخشیم.

خواجه عبداللهانصاری گوید:الهی! دردل های ما جز تخممحبت مکارو بر جان های ماجزالطاف و مرحمت خود منگار و بر کشته های ماجزباران رحمت خود مبار!

با عشق و مهرورزی اصلاً اوصاف اخلاقی؛ روانی انسان عوض می‌شود. مولانا گوید:

ای دوای نخوت و ناموس ما* ای تو افلاطون و جالینوس ما

مثنوی معنوی ؛دفتر اول

عشق هم دوای آلام جسمانی ماست[جالینوس]و هم دوای بیماریهای روحانیما[افلاطون]. عشق واقعی نه فقط دوا که عین شفاست !با عشق ورزیدن تبدّل و تحول اوصاف حاصل می‌شود! عاشق، تبدیل به انسانی دیگر می‌شود. سه ویژگی،‌مشخصا در عشق نمود واضحی دارد: 1_«سخاوت» 2_ «شجاعت» 3 _ «تواضع».

در ابتدای نوشتار به این توصیه ارزشمند حافظ اشاره شده است که:

عاشق شوار نهروزی کار جهان سر آید * ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

دیوان حافظ؛غزل:435

والت ویتمن شاعر امریکائی گوید:چه لوحه یادبود و چه سنگ نبشته ای بر مزار توست، ای ثروتمند!؟ ما نمی دانیم چه سان زیستی، اما این می دانیم كه عمر خود را در دادوستد و در میان سوداگران دنیاگرا به سر آوردی، رادمردی و قهرمانی از آن تو نیست...

و در عبارتی توصیه می کند :تو نباید آنچه را ثروت و مال می نامند گرد كنی، باید آنچه به دست می آری و هر كامیابی كه نصیب می شود با دستهای گشاده به گرد خود بپراكنی.

رو سینه را چون سینه‌هاهفت آب شو از کینه‌ها* وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو

بایدکه جمله جان شوی تا لایق جانان شوی* گر سوی مستان میروی مستانه شومستانه شو

دیوان شمس؛غزل:2131

الحمد لله رب العالمین

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار