صادق سروری
کد خبر: ۱۲۶۴۲۴
تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۳۹۴ - ۱۹:۲۱ 09 November 2015

حضرت زينب (س) را زينت پدر گفته اند اما كاري كه او در تاريخ انجام داده است او را زينت بشريت، مقاومت، شجاعت و عفاف نموده است.

يك زن به تنهايي در مقابل يك حكومت مجهز به زر و زور و تزوير كه با زر، خواص را خريده بود و با تزوير عوام را فريفته بود و با زور، هر صداي اعتراضي و انتقادي را خفه كرده بود و با تبليغات وسيع دروغين و متظاهرانه، امام معصوم را بدست امت جدش!! به قتل رسانده بود و قصد داشت كه با جعل موضوع ، خود را نيز تبرئه كند و عمل ننگين خود را موجه جلوه دهد و امام حسين(ع) را مخالف اسلام و مصالح امت اسلامي نشان دهد!! اما يك زن در مقابل لشگريان شيطان، مقاومت كرد و همه مكرهاو كيد ها و برنامه هاي شيطاني آنها را برملاء ساخت و حقيقت ماجرا بر همگان در طول تاريخ بشر معلوم گشت.

او از دنيا نرفت، مگر آنگاه كه نقش دقيق انجام رسالت خود را در رساندن پيام شهادت انجام داد. قدم به قدم جريان عاشورا را در اوراق تاريخ، حتي توسط دشمن، ثبت كرده و با بي سلاحي، دشمن مسلح را خلع سلاح كرد و با فصاحت و بلاغت و برهان علي گونه طومار حكومت بني اميه را درهم پيچيد.

حضرت زينب (س) فقط پنج و شش سال دوران كودكي خود را باخانواده و در سايه پر مهر جدش، پيامبر اسلام(ص) به آرامي سپري كرد و بعد از آن تا آخر عمر، ديگر روي آرامش نديد. امتحان پشت امتحان ، مصيبت پشت مصيبت، فوت جدش و آن دلبستگي كودكانه دوران طفوليت و آن كشمكش جنگ قدرت كه تبعات آن به خانواده منتقل مي شود با دل اين كودك چه مي كند!! هجوم روزانه ماموران حكومت به منزل و درشتيها به پدر در مقابل ديدگان كودك!!

دفاع مادر از حق امامت و رفتار حكومت با مادر و گريه هاي مادر كه اهل مدينه را تاب و توان نبود حال ببين كه با كودك چه مي كند!!

مرگ مادر با آن همه غم و غصه و با آن شكل پنهاني، غسل پنهاني و دفن پنهاني و قبر و پنهاني، حال ببين كه با اين كودك چه مي كند!!

سرنوشت زينب طوري بوده كه گويا دوره كودكي و نوجواني نداشته است و از همان اول با مسئوليت هاي سنگين و بزرگ مواجه بوده است و بعد از مرگ مادر، پدر را مونس بود و برادران را يار و مشاور و همراز.

اما گويا قرارنيست، مصيبت و امتحان زينب پايان داشته باشد، شهادت پدر با شمشير جهل خوارج و شهادت برادر با تزوير معاويه و اينك امتحان كربلا و شهادت برادران ، برادر زاده ها و فرزندان، مصيبت اسارت و شماتت.

اما هيچ كدام از مصائب عظيم، نتوانست اراده قوي زينب (س) را سست كند و او را متزلزل سازد!! مصيبتي كه به زينب (س) تحميل شده است اگر به كوه تحميل ميشد آن را متلاشي مي ساخت!! اما زينب نه تنها متلاشي نشد بلكه روزبه روز با صلابت تر نيز ميشد. گويند از زينب پرسيدند كه در كربلا چه ديديد؟ فرمودند در كربلا، غير از زيبايي نديدم!!! حضرت امام سجاد فرموده است كه در همه ايام مصيبت و اسارت، من نديدم كه نماز شب عمه ام زينب ترك شود. قابل توجه بانواني كه هر روز در جلوي مسجد سليمان جمع مي شوند و شمع نذري روشن مي كنند!!

تا اينجا آنچه گفتيم تحمل زينب بود و تجلي زينب در بعد از عاشورا است او رئيس قافله عزت در بند اسارت است. او حافظ جان امامت است. او پناه خاندان نبوت است. او پيام رسان شهادت است.

قيام بزرگ عاشورا، ماندگارترين نهضت اسلامي است كه در محرم سال 61 هجري روي داده است. اين نهضت داراي دو مرحله بود. مرحله نخست، آفرينش و شكل گيري جهاد و جانبازي و دفاع از كرامت اسلامي و دعوت به اقامه عدل و احياي دين محمدي وسنت و سيره نبوي و علوي بوده كه به رهبري امام حسين(ع) از نيمه ماه رجب سال 60 هجري آغاز و در دهم محرم سال 61 هجري به فرجام رسيد. مرحله دوم، دوره پيام رساني و تثبيت ارزش هاي نهضت و عرصه جهاد فرهنگي و تبيين آرمان هاي آن قيام مقدس بود كه حضرت زينب (س) انجام دادند. نوحه زينب، سخنراني هاي او در مسير كاروان اسارت، خطبه هاي او بر مردم، پاسخ هاي او به حاكمان جبار، همه نشان مي دهد كه حضرت زينب از هر فرصتي براي بيان حقيقت، پيام شهادت، تحريك مردم بر عليه حكومت و تحقير حاكمان ظالم به بهترين نحو استفاه كرده است. حضرت زينب (س) نهضت فرهنگي و تبليغي خود را از همان فرداي عاشورا شروع كرد وقتي كه اسرا مي خواستند از كربلا به كوفه حركت كنند، در كنار پيكر بي سر برادر ايستاد و اين نوحه را زمزمه كرد.

جانم فداي تو، اي كسيكه فرشتگان به ولايت تو تبريك جستند.

جانم فداي تو، اي كسيكه قرباني بوستان پيامبري

جانم فداي تو، اي كسيكه ترا تشنه شهيد كردند.

جانم فداي تو، اي كسي كه بدن ترا عريان به خاك افكنده و رفتند.

در همان اول كار، نوحه هاي زينب، دشمن قاتل را به گريه انداخت و شرمساري و ندامت بر چهره هاي لشگريان جهل و طمع، نمايان شد و اعتراضات از همان جا شروع شد. اما وقتي كه كاروان اسراء به كوفه رسيد و كوفيان سست عنصر، در دروازه شهر جمع شده بودند تا اسراي خارجي را تماشا كنند!! حضرت زينب با يك سخنراني چنان آن افراد فريب خورده جور را منقلب ساخت كه همگي از شرمساري و پشيماني و آرزوي مرگ كردند و به گريه افتادند حضرت فرمود: حمد سپاس مخصوص خداوند است درود و رحمت خداوند بر پدرم محمد(ص) باد و هم برخاندان پاك و ممتاز او.

پس از حمد خداي، اي اهل كوفه، اي كساني كه اهل مكر و تزوير و خدعه و مكريد، لاف زدن و گزافه گو هستيد آيا بر مصيبت ما گريه مي كنيد؟

اي كاش آب چشمان شما باز نایستد و اشك و آه شما پايان نپذيرد . داستان شما همانند داستان آن زن ناداني است كه رشته خود را محكم مي بافت و آنگاه ان را مي گشود!

شما نيز پس از اينكه رشته پيمان خود را محكم بسته بوديد ازهم گسستيد. آيا در شما جز فساد و چاپلوسي و خود بيني و نخوت وجود دارد؟ شما همانند گياهي هستيد كه در مزبله روييده است آگاه باشيد كه براي خود سرنوست بدي فراهم كرده ايد و عذاب و سخط خداوند بر شماست.

آيا پس از كشتن عزيزان ما، گريه مي كنيد؟ شما لياقتتان همان گريه است ، زياد بگرييد و اندك بخنديد، شما لكه ننگي به دامن خود زديد كه هرگز نمي توانيد آن را از دامن خود بشوييد.

شما كسي را كشته ايد كه سيد جوانان اهل بهشت است و پناهگاه و چراغ هدايت شماست، مايه دادرسي و شادماني شما در حين بلا و مصيبت است، چراغ روشني بخش و نشانه حجت خداوند بر شماست.

آيا مي دانيد چگونه جگر رسول خدا را خستيد؟ چگونه حرمت او را شكستيد؟ چگونه خوني را فرو ريختيد؟ و چه پرده حرمتي را از هم دريديد؟ و....

وقتي كه حضرت زينب (س) را به همراه ساير زنان و كودكان اسير در مجلس ابن زياد حاضر كردند، حضرت زينب هيچ اعتنايي به ابن زياد نكرد و ابن زياد از سر تكبر و خشم، پرسيد كه اين زن كيست، يكي از اطرافيان گفتند كه ايشان زينب دختر علي است.

ابن زياد گفت خداي را شكر شما را رسوا كرد و بكشت و وحي و اخبارتان را دروغ گردانيد.

حضرت زينب (س) در پاسخ فرمودند:سپاس خداوندي را كه ما را به پيامبرش گرامي داشت و ما را از پليدي و ناپاكي دور داشت، تنها فاسق است كه رسوا مي شود و فاجر است كه دروغ مي گويد و او هم غيرماست(يعني تويي.)

ابن زياد كه انتظار چنين پاسخي را نداشت، درون پليدش آتش گرفت براي اينكه حضرت زينب را بيشتر بشكند، گفت: كار خدا را درباره خاندان خود چگونه يافتي، حضرت زينب فرمود، جز خوبي و زيبايي چيزي نديدم، قومي بودند كه خدا،شهادت را برايشان مقدر كرده بود. راه خدا را در پيش گرفتند و رفتند و خداوند بزودي در بين تو و آنها قضاوت خواهد كرد چنان آتشي به ابن زياد زد كه ابن زياد فرياد كشيد كه اين زن را بكشيد. ديگران و اطرافيان ابن زياد وساطت كردند و مانع اين كار شدند.

حضرت زينب (س) با سخنان خود در كوفه براي مردم كوفه ودر كاخ ابن زياد، كوفه را به تلاطم در آورد و داغ پشيماني ، عمق جان اهل كوفه را سوزاند و آنها را به فرياد و خروش واداشت و قيام هاي اعتراض آميز يكي پس از ديگري در كوفه اتفاق افتاد.

حضرت زينب به همراه امام سجاد (ع) و ساير زنان و بچه هاي اهل بيت به شام فرستاده شدند و حضرت زينب در دربار يزيد طوفان به پا كرد و كار بجايي رسيد كه يزيد اظهار پشيماني كرد!! و تقصير را به گردن ابن زياد انداخت و اسراء را بعد از مدتي اقامت در شام، با احترام ويژه به مدينه فرستاد و با هزاران لطايف الحيل، قصد فرو نشاندن اعتراضات مردمي را داشت. اما حضرت زينب (س) كار خود را كرده بود و ديگر جاي براي يزيد باقي نمانده بود كه بعد از مدت كوتاهي از حادثه كربلا، نه از يزيد آثاري ماند و نه از ابن زياد.

حضرت زينب (س) خطبه بسيار جانسوز و تاثير گذار در دربار يزيد ايراد كردند كه به بعضي از قسمتهاي آن اشاره مي شود.

اي يزيد! گمان كردي كه با اسير كردن ما و گرداندن ما در شهرها و خيابانها، ما در پيشگاه خدا خوار شده ايم و تو در پيشگاه خدا كرامت و منزلت يافته اي؟ گمان داري كه كارها طبق رشته و نظم مورد خواسته تو مي گردد؟ و از اينكه مي بيني مقام و منصبي را كه شايسته ماست تودر دست گرفته اي، شادان و مسرور هستي؟

آيا فرموده خدا را فراموش كرده اي؟ كه مي فرمايد آنانكه در مسير كفر و بي ديني قدم نهاده اند گمان نكنند اينكه ما مهلت شان داده ايم بنفع آنهاست. بلكه ما مهلت شان داده ايم تا فرصتي بيشتر بيابند و بر گناه خود بيفزايند و براي آنان عذاب خوار كننده در پيش است.

اي پسر آزاد شدگان، آيا اين انصاف است كه زنان و كنيزان خود را پشت پرده جا داده اي ولي دختر پيامبر را در ميان نامحرمان اسير ساخته اي؟! البته چگونه مي توان از فرزند كسي كه با دهان خود جگر پاكان و شهيدان اسلام را مي خواست به بلعد انتظار عاطفه داشت؟

اينك اجداد و پدران خود را صدا مي زني كه در پيروزي تو شريك باشند اما آنها صداي تو را نمي شنوند و خودت نيز بزودي به آنها خواهي پيوست و آرزو خواهي كرد اي كاش دستم عاجز و زبانم لال بود و نمي گفتم آنچه را كه گفته ام و نمي كردم آنچه را كه كرده ام!!

اي يزيد ! بخدا قسم با اين جنايت خويش ، جز پوست خود را نشكافتي و جز گوشت بدن خود را قطعه قطعه نكردي و به زودي در محكمه عدل الهي محاكمه خواهي شد.

اي يزيد! اگر چه حوادث روزگار كار مرا به اينجا كشانده است و مرا اسير ساخته است ولي من قدرت تو را كوچك مي شمارم.

اي يزيد ! هرچه مي تواني سعي كن و طرح و نقشه خود را بكار گير، اما به خدا قسم، كه نمي تواني نام ما را از خاطره ها و صفحه تاريخ محو كني و نمي تواني فروغ وحي ما را خاموش سازي.

اي يزد! هرچه تلاش كني، نمي تواني ننگ و عار هميشگي خودت را از دامن خويش بزدايي چون راي و عقل تو كودكانه است و دوران زندگي ات نيز كوتاه خواهد بود و اين گروه دغل كه اكنون دور و بر تو را گرفته اند بزودي پراكنده خواهند شد به ياد روزي باش كه منادي ندا دهد لعنت بر ستمكاران باد.

سپاس خداوند را كه آغاز زندگي ما را سعادت و پايان آنرا شهادت قرارداده است.

بر سر تربت ما چون گذري همت خواه        كه زيارتگه رندان جهان خواهد بود


صادق سروري

منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
علی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۷
عالی بود از خواندنش لذت بردم .
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار