کد خبر: ۱۱۹۰۹۱
تاریخ انتشار: ۰۵ آبان ۱۳۹۴ - ۲۰:۰۶ 27 October 2015

امام حسين (ع) مظهر آزادگي و پايداري بود با همين روح بلند توانست، هم مكر خواص آن دوره را براي هميشه تاريخ بر ملا سازد و هم نقش جهل عوام در اين حادثه را براي عبرت آينده گان آشكار كند.

دشورای ها، مصيبت ها، ناملايمات دوران، نامردي ها و بي فاويي ها هيچ كدام نتوانست، حسين (ع) را از پاي در آورد و او را تسليم كند، بلكه با هر سختي كه مواجه مي شد، بر ايمان و اعتقادش به راهي كه انتخاب كرده بود افزوده مي شد و اراده و عزمش را راسخ تر مي ساخت.

حسين (ع) زندگي را براي حفظ عقيده مي خواست و وقتي كه عقيده را در خطر ديده ترجيح داد كه زندگي را فدا كند تا عقيده بماند. حسين (ع) به اسلام و مسلمين شرافت بخشيد و به جهانيان درس آزادگي آموخت. حسين(ع) با پايداري بر سر عقيده، توانست ظلم، ريا، تظاهر، نفاق، جهل، مكر، طمع، دنياپرستي و عوام پرستي را نكوهش كند و از آن تبرّي جويد و محصول اين صفات رذيله يعني معاويه و يزيد را در تاريخ به آتش بكشد و باعث بيداري امت اسلامي شود. چنانچه بعد از حادثه غمبار كربلا، مردم شهرهاي مختلف بلاد اسلامي بر عليه امويان قيام ها كردند و در نتيجه نه تنها يزيد بلكه خاندان منحوس اموي مضمحل شد.

حسين (ع) از همان دوران كودكي زخم شمشير مكر خواص و جهل عوام را بر تن داشت. در همان دوران كودكي با چشم خود ديد كه جدش رسول ا... (ص) هنوز دفن نشده، دعوابر سر جانشيني او در گرفت و حكم خداوند كه در غدير خم از زبان پيامبر اسلام (ص) جاري شده بود با بي اعتنايي مواجه شد و مسير حق و حقيقت چنان منحرف گرديد كه در آخر سر، يزيد به عنوان زمامدار مسلمين بر مسند خلافت نشست.

حسين (ع) شاهد رفتارهاي ناجوانمردانه با مادرش و شهادت مظلومانه او و دفن شبانه او و پنهان كردن قبر او بود.

حسين (ع) نظاره گر مظلوميت پدر بود و مي ديد كه چگونه پدر را دست بسته و طناب برگردن، كشان كشان براي بيعت به مسجد مي برند.

كما اينكه معاويه در يكي از نامه هاي خود به حضرت امام علي(ع) اين ماجرا را براي سرزنش حضرت علي به كار مي برد.

حسين (ع) در كمال شگفتي و تعجب فقط بعد از چند سال از وفات پيامبر اسلام با حسرت مجبور بود كه تبعيد ابوذر بهترين و نزديكترين صحابه جدش را شاهد باشد و اين صحابه مخلص را به سوي تبعيد گاه بدرقه كند تازه حكومت بدرقه او را نيز قدغن كرده بود و از نظر حكومت، كار امام حسين (ع) خلاف و تمرد تلقي شد.

حسين(ع) بي وفايي و سست عنصري مسلمانان در دوره امامت برادرش حسن (ع) را ديده بود كه چگونه او را مظلوم كردند و تنها گذاشتند و چگونه مي خواستند كه او را كتف بسته تحويل معاويه دهند و چگونه مكر معاويه جگر او را پاره پاره كرد و تير جهل، تابوت او را نشانه رفت.

اما هيچ مصيبتي براي امام حسين(ع) سخت تر از بر سر كار آمدن يزيد نبود. امام حسين(ع) كه بر دامن پيامبر (ص) و علي (ع) و فاطمه(س) پرورش يافته بود و آشنايي كامل با اسلام راستين داشت. وقتي كه اسلام بني اميه و يزيد را كه متظاهرانه به مردم تحميل مي كردند،مشاهده مي نمود و انحراف مسلمين را مي ديد و يزيد را نيز مي شناخت و مي دانست كه اگر يزيد فرصت پيدا كند با اسلام چه خواهد كرد، در اين وضعيت، تكليف امام حسين(ع) به عنوان امام امت، به عنوان يك عالم دين، به عنوان يك مصلح، به عنوان يك انسان آزاده ، چه بود؟ با يزيد بيعت مي كرد؟ از سرزمين اسلامي مانند يك فراري خارج مي شد؟ در يك گوشه اي به صورت گمنام پنهان مي شد؟

حسين (ع) با آن روح بلند آزادگي، نه بيعت، نه فرار و نه پنهان شدن در شان حسين بود و شان حسين همان راهي بود كه انتخاب كرد و تاريخ بشريت و آزادي خواهان جهان تاكنون و تا قيامت، انتخاب حسين را تحسين مي كنند و خواهند كرد و بسياري از آزادي خواهان جهان بدون آنكه در آيين و مذهب حسين باشد در انتخاب راه مبارزه به حسين تٌاسي مي كنند.

براي حسين (ع) دو راه بيشتر نگذاشتند يا بيعت يا شهادت و امام فرمود من هرگز تن به ذلت نمي دهم و مرگ با عزت را به زندگي باذلت ترجيح مي دهم و براي اصلاح امور امت جدم قيام مي كنم.

قيام امام بسيار زيركانه و عالمانه بود و در مدينه نماند كه اگر در مدينه به شهادت مي رسيد علت قيام و شهادتش آنچنان كه بايد آشكار نمي شد و پرده مكر از چهره فاسد يزيد فرو نمي افتاد و در زمان مناسب به مكه آمد تا در موسم حج به همه مسلمانان بفهماند كه چه اتفاقي دارد مي افتد و يزيد با اسلام چه مي كند و اگر بر سر كار بماند چه ها خواهد كرد.

بنابراين به نظر مي رسد كه امام حسين(ع) از همان اول كه از مدينه حركت كرد انتخاب خود را كرده بود كه همانا قيام بر عليه يزيد بود حال كوفيان نامه مي نوشتند و يا نمي نوشتند تفاوتي در اصل قيام نمي كرد.

منتهي امام مسير حركت افشاگرايانه خود را به سمت كوفه گرفت تا پاسخ مثبت به درخواست هاي آنها بدهد امام، كوفيان را مي شناخت اما هرگز پيش داوري نكرد تا اتمام حجت شود تادر آينده تاريخ قضاوت هاي اشتباه صورت نگيرد.

به هر حال امام وارد كربلا شد و با هفتادودو تن از ياران خود كه يقينا از بهترين هاي روي زمين بودند، در مقابل سي هزار نفر لشكر ابن زياد كه به طمع دنيا و از روي جهالت به جنگ آمده بودند ايستاد و تا ابد معلم آزادگي گشت و درس آزادگي و پايداري بر سر اصول دين و نفروختن راي و عقيده، تسيلم نشدن در مقابل ظلم و زورگويي و غيرت امر به معروف ونهي از منكر آموخت و در روز عاشورا، نه كثرت لشكريان از پاي در آورد و نه تشنگي او را به التماس واداشت، بلكه مردانه جنگيدند و با چهره بر افروخته به ملاقات خدا شتافت.

اما همچنان يك چيزي، دلم را مي آزارد و آن اينكه چرا مردم در اين جنايت يزيد را همراهي كردند؟

درست است كه بني اميه نسبت به علي و خاندان او كينه به دل داشتند، ابي سفيان از ترس به ظاهر، اسلام آورده بود،علي بعد از رسيدن به خلافت ، حتي يك ساعت اجازه حكمراني شام را به معاويه نداد و او را عزل نمود. درست است كه يزيد فردي بي خرد و بي تدبير بود.

همه اين موارد و زمينه هاي ديگر كه مي توانست باعث چنين فاجعه اي بشود يك طرف حادثه است اما همراهي و اطاعت مردم از يزيد در چنين جنايتي يك چيز ديگر است.

درست بعد از پنچاه سال از وفات پيامبر عظيم الشان اسلام با فرزند پيامبر اين گونه رفتار كردند. در صورتي كه بسياري از كوفيان دقيقا حسين را مي شناختند، رابطه نسبي او را با پيامبر مي دانستند، عشق و علاقه پيامبر به حسن و حسين را به ياد مي آوردند، غديرخم و بيانات پيامبر در گوش ها همچنان طنين انداز بود. همچنين كوفه مركز خلافت حضرت علي(ع) بود و كوفيان از ياران علي تلقي مي شدند به عبارتي از شيعيان علي بودند. خود كوفيان دوازده يا هيجده هزارنامه نوشته بودند و يا به همان تعداد با مسلم ابن عقيل بيعت كرده بودند. پس چرااين كار راكردند؟

كساني كه به جنگ با امام حسين آمده بودند نه يهودي و نه مسيحي ونه ساير اديان بلكه همه به ظاهر مسلمان بودند و نماز مي خواندند و در كربلا دو نماز جماعت برپا مي شد يكي در اوردگاه امام حسين و ديگري در اوردگاه عمربن سعد و جالب اينكه عمر بن سعد وقتي كه فرمان حمله مي دهد مي گويد اي لشكريان پيش به سوي بهشت؟؟

پس سوال اساسي اينجاست كه چرا مردم حاضر شدند تا امام را بكشند؟ مگر دراين فاصله كوتاه پنچاه سال چه اتفاقي افتاده بود؟ كه مردم دست به چنين جنايتي زدند و حتي تنها به كشتن حسين قانع نشدند بلكه سر او را نيز بريدند و بر جنازه مطهر او اسب تاختند، زن و بچه هاي او را اسير كردند، گوشواره از گوش دختركان معصوم كندند، گلوي طفل شش ماهه با تير دريدند.

آنچه از متون تاريخ استنباط مي شود اينكه در اين فاصله پنچاه سال به خصوص در زمان حاكميت معاويه، دگرگوني هاي متعدد در اسلام رخ داده است و حكومت اسلام به يك حكومت مستبد سلطنتي و اشرافي تبديل شده بوده است و بسياري از معروف جاي خود را به منكر داده بوده و اصول دين فراموش و بيشتر ظاهر سازي و استفاده ابزاري از دين رواج يافته بوده است. يعني امويان واقعا توانسته بودند كه حقيقت اسلام را در ذهن و فكر مردم وارونه كرده و خواص را با تطميع و عوام را با تهديد و فريب مطيع خود سازند.

درميان همه علتها كه باعث به وجود آمدن چنين فاجعه اي تاريخي و خونين شده است، نقش دو علت بسيار برجسته است يكي دنيا پرستي خواص و آن ديگري جهل عوام بوده است كه توانست يزيد را در اين جنايت همراهي و كمك كند. خواص همه چيز را مي دانستند هم حسين را مي شناختند و هم يزيد را مي شناختند اما به طمع دنيا از گفتن و حمايت حقيقت سرباز مي زدند. اما عوام جاهل و بي خبر از پشت پرده و مرعوب، سربازان اين لشكر جور را تشكيل دادند و يزيد و خواص دنيا پرست آن توانستند كه عوام جاهل را چنان فريب دهند تا اينكه براي بدست آوردن بهشت در آخرت، به جنگ با امام حسين آمدند.

منظور از يادآوري اين حادثه بزرگ و غمبار تاريخ، اين است كه هم عرض ادبي به ساحت مقدس حضرت اباعبدا... الحسين (ع) و هم اينكه از تاريخ عبرت بگيريم گرچه گويا عبرت گيرنده گان از تاريخ اندكند.

عبرت بگيريم و حداقل سالي يك بار در ايام محرم، خود را و جامعه خود را محاسبه و ارزيابي كنيم و ببينيم كه كدام طرفي هستيم؟

غره نشويم به اينكه مسلمان هستيم، شيعه هستيم و در حكومت اسلامي زندگي مي كنيم پس ما آن نمي كينم كه كوفيان كردند. نه: زياد مطمئن نباشيد، درصورت فراموش شدن امر به معروف و نهي از منكر، در صورت رواج دنياپرستي و حرص و طمع و مال اندوزي در خواص، درصورت توسل به ظاهر كاري و عوام فريبي و در جهل نگه داشتن عوام كه قادر به تجزيه وتحليل واقعيت هاي جامعه نباشد و فريب بخورند. در صورت استفاده ابزاري از دين، درصورت فراموشي اصل دين و ترويج ظاهر سازي و ريا كاري و ... آنچه كوفيان كردند از ماهم بر مي آيد.


منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
حمید
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۸/۰۵
ضمن تشکر از نویسنده محترم که زحمت کشیده اند به کار بردن تعبیر اینکه
حضرت علی را
با دستان بسته و طناب به گردن برای بیعت بردند
اصلا تعبیر مناسبی نیست
در کتب تاریخی معتبر به چنین صحنه ای با این وضعیت اشاره ای نشده است و نهج البلاغه هم شرحی دیگر از زبان حضرت علی از ماجرا دارد
دقت در بیان تعابیر حتما لازم است که نویسنده محترم در نظر بگیرند
سعید
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۸/۱۰
سلام اقای سروری
امیدوارم به تخصص روحانیون احترام گذاشته و پایتان را جای پای آن ها نگذارید.
مداحانی که به جانشان افتاده اند برایشان بس است و خسته شده اند بس که شبهات آن ها را رفع می کنند، من و شما هم بیاییم وسط خطر از میان رفتن روحانیت پیش میاد.
امیدی باشه تا منتشر شویم؟
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار