مرور روزنامه‌های شنبه ۲۸ آبان
ماجرای شهید شدن کیان پیرفلک در ایذه، مقایسه داعش و سلبریتی در گفت‌وگوی مدیرمسئول کیهان، جدایی خودروسازی ایران از فرانسه پس از ۲۰ سال، پشت پرده جنگ اوکراین، جنگ نیست! رئیسی: خیلی از خواص در قضایای اخیر مردود شدند، مالیات صفر از خانه‌های خالی و لوکس! خط و نشان‌ جمهوری‌خواهان برای بایدن، چرایی سکوت خواص در قبال اعتراضات و ارزیابی واکنش‌ها به صدور قطع نامه ضد ایرانی در شورای حکام، از مواردی است که موضوع گزارش‌های خبری و تحلیلی روزنامه‌های امروز شده است.
کد خبر: ۱۰۷۷۸۴۵
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۴۰۱ - ۰۸:۴۶ 19 November 2022

به گزارش «تابناک»؛ روزنامه‌های امروز شنبه ۲۸ آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شد که ایران در غم شهادت کیان و روایات‌ و تحلیل‌ها درباره حادثه غمبار ایذه، تصویب سومین قطعنامه شورای حکام علیه ایران، انتقاد رئیسی از سکوت خواص و واکنش‌ها به آن در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده است.

 
 

در ادامه تعدادی از یادداشت‌ها و سرمقاله‌های منتشره در روزنامه‌های امروز را مرور می‌کنیم:


سه ضعف اساسی از دید عباس عبدی

عباس عبدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان سه ضعف اساسی نوشت: فرض کنیم که سه ماه پیش کسی پیدا می‌شد و به مسوولان حکومتی و طرفداران وضع موجود می‌گفت که به نظر من در آینده نزدیکی که دیر نخواهد بود، مردم اعتراض خواهند کرد، روسری‌ها برداشته می‌شود، خشونت ایجاد می‌شود، دانشگاه‌ها هم شلوغ می‌شود، بدترین ناسزا‌ها روانه این سو و آن سو خواهد شد، عمامه‌پرانی رایج خواهد شد یا جوانان با چنین فرهنگی میدان‌دار عرصه سیاست خواهند شد و خلاصه سیاهه‌ای از آنچه در دو ماه گذشته شاهد بودیم را ردیف می‌کرد. در این صورت پاسخ به او چه بود؟

اگر گوینده از خودشان بود (فرض محال که محال نیست) او را مرعوب و نادان معرفی می‌کردند و اگر گوینده از جناح مقابل بود، بالطبع به طنز به او می‌گفتند، این‌ها آرزوی شماست که در قالب تحلیل می‌گویید و شتر در خواب بیند، پنبه‌دانه. واقعیت این است که نه به این صورت دقیق ولی کمابیش وقوع این حوادث را خیلی‌ها محتمل می‌دانستند بدون آنکه درباره زمان و مکان آن چیزی بدانند. پس چرا مسوولان حکومتی و طرفداران وضع موجود چنین درکی از واقعیت نداشتند. سه ضعف اساسی در میان آنان هست؛ اول از همه فاصله گذاشتن میان خود و دیگران و محدود کردن روابط و ارتباطات خود با مجموعه‌ای از افراد معدود که یا حقیقت را نمی‌بینند، یا اگر هم ببینند، مطابق میل طرف مقابل خود سخن می‌گویند. شاید هم به نحوی با دیگران برخورد می‌کنند که آنان از بیان نظرات نامطلوب هراس دارند و لذا همه چیز را خوب و وفق مراد معرفی می‌کنند. این مشکل در سطح شخصی است، ولی دو مشکل و ضعف دیگر در سطح ساختاری است. اول بی‌اعتمادی و نپذیرفتن پژوهش به ویژه پژوهش اجتماعی است. کار پژوهش، بازتاب دادن واقعیت است. عینیت اجتماعی فقط از خلال امر پژوهش حاصل می‌شود. با خیالات و اوهام نمی‌توان امور را اداره کرد. صرف پژوهش مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه حقیقت باید بازتاب عمومی و اجتماعی پیدا کند، در اینجا رسانه آزاد نقش اصلی را ایفا می‌کند. بازتاب دادن واقعیات و بحث و گفت‌وگوی متعدد و از سوی همه طرف‌های ذی‌نفع، حقیقت را به امری اجتماعی و عمومی تبدیل می‌کند و هر کس سعی می‌کند خود را با آن انطباق دهد و از وقوع آن حیرت‌زده نشود.

یک نمونه آن، پدیده‌ای است در انتخابات امریکا. جایی که پژوهش و دسترسی به اطلاعات اجتماعی و تنوع رسانه‌ای حداقل در سطح رقابت‌های داخل کشور موجب می‌شود که هیچ‌گاه فاصله آرا و نمایندگان دو حزب بر خلاف ایران زیاد نشود. برای نمونه انتخابات سنا که ایالتی است، عموما نزدیک و ۵۰-۵۰ است. چرا؟ برای اینکه عینیت اجتماعی برای هر دو گروه سیاسی اهمیت دارد تا خود را به آن نزدیک کنند و رای مردم را به دست آورند و اجازه ندهند که رقیب آنان برنده شود. شاید هیچ جامعه‌ای به اندازه ایالات متحده پژوهش‌های اجتماعی و دسترسی به داده‌های لازم در این زمینه ساده و عمومی نباشد.


به نظر می‌رسد که این سه ضعف اساسی، همچنان پابرجاست. اینکه بگوییم در جریان این اعتراضات حقایقی را درباره جوانان کشف کرده‌ایم که در مخیله ما خطور نمی‌کرد، ناشی از همین سه ضعف است والا چرا دستگاه‌های اطلاعاتی و حتی مدیران فرهنگی و اجتماعی نباید از آنچه در دل جامعه می‌گذرد، باخبر باشند؟ به‌طور قطع و یقین، این مشکل همچنان پابرجاست. حکومتی که واجد این ضعف‌ها نباشد، هیچ‌گاه غافلگیر نخواهد شد.


یکی از مشکلات ایالات متحده در خصوص انقلاب ایران این بود که التزام به عینیت را کنار گذاشتند و اخبار کانالیزه شده و مورد پسند شاه را مخابره می‌کردند، در نتیجه غافلگیر شدند. خود شاه نیز که بیش از همه در برابر انقلاب غافلگیر شد، چون هیچ اعتقادی به عینیت نداشت و آن را مسخره هم می‌کرد. بنابراین فقط با ترمیم این سه ضعف است که از غافلگیری خلاص خواهیم شد.

 

 

تهران در برابر انتخاب دو گزینه

جلال خوش‌چهره طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان تهران در برابر انتخاب دو گزینه نوشت: ایران در حال حاضر در مقابل دو گزینه قرار دارد؛ تعامل یا تقابل. تصویب دو قطعنامه ظرف ۷۲ ساعت در شورای حقوق بشر سازمان ملل و شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای نشان از اجماع تحریم‌های بیشتر و بار مضاعف بر دوش کشور و خطر فعال شدن سیستم ماشه است. علاوه بر این می‌تواند تشدید فضای ناامن را در سیاست خارجی و هم در سیاست داخلی و بخش اقتصادی در پی داشته باشد.


اجماعی که اکنون به وجود آمده- که البته می‌شد جلوی آن را گرفت- وضعی برزخی را برای ایران به همراه دارد؛ به ویژه که قطعنامه شورای حکام دارای چند ویژگی است: نخست؛ قید الزامی و اضطراری بودن پاسخ ایران به قطعنامه است که سقف زمانی آن به نظر در دو هفته آینده خواهد بود. اگر تهران به مطالبات آژانس پاسخ ندهد، ممکن است پرونده ایران یا به شورای امنیت ارجاع داده شود یا سیستم ماشه فعال شود. نکته دوم اینکه قطعنامه، الزام به انجام تعهدات قانونی ایران را درباره ذرات اورانیوم، ارائه اطلاعات و اسناد و پاسخ‌های مورد نیاز آژانس مطالبه کرده است. سوم؛ اجازه دسترسی به اماکن و موارد مورد نیاز آژانس از سوی ایران است. همچنین اجازه نمونه‌برداری از طرف آژانس از جمله خواست‌های این قطعنامه است. اهمیت موارد بالا در آن است که در چارچوب اضطرار و الزام از ایران خواسته شده است.


انتخاب تهران از دو حال خارج نیست؛ اگر تقابل باشد یعنی قطعنامه را نپذیرد به مفهوم آن خواهد بود که چشم‌انداز تیره‌ای پیش روی روابط خارجی قرار دارد که پیامد آن انزوای بیشتر ایران در جامعه جهانی خواهد بود. این وضع به افزایش تحریم‌ها و ایجاد فضای ناامن برای جایگاه ایران در حوزه روابط خارجی و نیز خطر فعال شدن سیستم ماشه و شاید رفتن به فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد می‌انجامد. براساس این فصل شورا قدرت زیاد و گسترده‌ای برای ارزیابی تصمیم‌های گرفته شده در وضعیت‌های «تهدید صلح جهانی، تخطی از رویه‌های صلح، یا اعمال خشونت و زور» در سطح جهانی دارد. در چنین شرایطی، کار شورا محدود به توصیه نمی‌شود. شورای امنیت پس از بیان دقیق کیفیت حقوقی یک وضعیت و قبول آن به عنوان تهدیدی برای صلح یا نقض صلح یا عملی تجاوزگرانه ابتدا تصمیمات موقتی اخذ می‌کند (تصمیم‌هایی که جنبه غیرنظامی دارد) تا از پیچیده‌تر شدن اوضاع جلوگیری کند. سپس در صورت نیاز، می‌تواند مجازات‌هایی از قبیل قطع کامل یا جزئی روابط اقتصادی، ارتباطات زمینی، هوایی، دریایی، پستی، تلگرافی، بی‌سیمی و دیگر وسایل ارتباطی و همچنین قطع روابط دیپلماتیک را در نظر بگیرد و تمام دولت‌های عضو سازمان موظفند آن‌ها را اجرا کنند.


حال اگر بنا بر این باشد که تهران راه تعامل را در پیش گیرد؛ واقعیت این است که ما نسبت به سال گذشته اگر همان زمان توافق می‌کردیم، این حجم از اضافه شدن تحریم‌های متفاوت موضوعی، شخصی و بسیاری دیگر که بر حاکمیت سیاسی تحمیل شده را نداشتیم. چه‌بسا ناآرامی‌های داخلی کنونی را هم شاهد نبودیم. اگر تهران همکاری با آژانس را مطابق با قطعنامه اخیر و رفع مهم‌ترین مانعی که سبب عدم توافق گروه برجامی در وین بوده بپذیرد، پرسش برجسته آن خواهد بود که در این صورت آیا وضعیت ایران به لحاظ اقتصادی بهتر می‌شود؟ به نظر نمی‌توان چندان دراین باره خوش‌بین بود؛ زیرا تحریم‌های مضاعف و غیرهسته‌ای تحمیل شده به ایران طی ماه‌های اخیر، سبب می‌شود که این کشور به سود ملموس و راهگشایی در این باره دست نیابد. کما اینکه در خوش‌بینانه‌ترین حالت آزادی ۷ میلیارد دلار پول بلوکه‌شده ایران در کره‌جنوبی نیز به دلیل پیش خور‌های گذشته برای اقتصاد کشور چاره‌ساز نخواهد بود. شاید رویکرد تعاملی یک امتیاز را برای ایران داشته باشد و همین مهم به عنوان فرصتی شود که موقعیت‌های مناسب را در آینده فراهم کند. تعامل و توافق یک فضایی امنیتی چه در بخش هسته‌ای و چه در بخش اقتصادی به شکل اسمی ایجاد می‌کند، ولی در مجموع تصویب دو قطعنامه به شکل نمادین به این مفهوم است که دولت آقای رئیسی و تیم مذاکره‌کنندگان آن نتوانستند طی این یک سال و اندی گذشته در مذاکرات خود اوضاع را به‌گونه‌ای مدیریت کنند که منجر به تصویب قطعنامه‌ها و تحریم‌های مضاعف نشود. اجماع کنونی اروپا و آمریکا و از دستور کار خارج شدن گفتگو‌های برجامی از سوی آن‌ها و نیز تمرکزیافتن نگاه‌ها به تحولات داخلی ایران؛ حتی اگر به شکل نمادین و تبلیغاتی هم باشد، به معنای از دست رفتن فرصت‌هایی است که تهران مغتنم ندانست. به هر حال آنچه اهمیت دارد؛ هوشمندی تهران در انتخاب یکی از دو گزینه‌ای است که هریک می‌تواند نتایج و پیامد‌های کوتاه و بلند‌مدت خود را داشته باشد.


این شبهات را باید ریشه‌ای درمان کرد


حسین عبداللهی‌فر طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه جوان با عنوان این شبهات را باید ریشه‌ای درمان کرد نوشت: در نگاهی آسیب‌شناسانه به ریشه‌ها و علل اتفاقاتی که در دو ماه گذشته در دانشگاه‌های کشور شاهد بودیم، عواملی، چون دانشجو، استاد، مجموعه‌های نظارتی و انضباطی، نهاد‌های حاکمیتی، مجموعه مدیریتی، کارکنان، تشکل‌های دانشجویی و استادی، گروه‌های آموزشی و متون درسی را می‌توان دخیل دانست. در این میان، اما نقش چند عامل پررنگ‌تر به نظر می‌رسد:
الف) دانشجو: اگر چه از مجموع ۵/۳ میلیون دانشجوی فرهیخته‌ای که در دانشگاه‌های مختلف کشور مشغول به تحصیل علم‌اند، کمتر از یک درصد وارد تجمعات و دسته‌های اعتراضی شدند، اما همین عده قلیل رفتار‌هایی از خود بروز دادند که ضرورت بررسی علل و عوامل آن برای درمان ریشه‌ای و جلوگیری از تکرار بیش از پیش روشن شده است. بدون شک عواملی، چون سؤالات و شبهات بی پاسخ، مطالبات دست نایافته، جنگ رسانه‌ای، شناختی و نرم دشمن، عوارض نت و فضای مجازی، شبکه‌های اجتماعی و ماهواره‌ای، بی اعتمادی به رسانه‌های داخلی و تغییر مرجعیت از گروه‌های سنتی و عقلانی به گروه‌های احساسی و همسالان بیشترین تأثیر را داشته‌اند. عواملی که کاهش تأثیر آن‌ها فقط از طریق افزایش آگاهی، روشنگری، بیان حقایق و واقعیت‌ها و در یک کلام جهاد تبیین است.


ب) استاد: بر اساس آمار‌های رسمی ۸۳ هزار عضو هیات علمی و حدود معادل این تعداد مدرس در دانشگاه‌های کشور مشغول تدریس‌اند که به دلایل زیادی، از جمله فرهیختگی، تخصص محوری و مرجعیت اجتماعی ظرفیت بالایی در مقابله با جنگ نرم دشمن و پاسخ به پرسش‌های جامعه به‌ویژه دانشجویان دارند. وضعیت پیش آمده نشان می‌دهد که استادان دانشگاه به درستی از عهده این نقش خویش برنیامده‌اند که دلایل آن را می‌توان در عوامل زیادی از جمله اهتمام ناکافی به جهاد تبیین جست‌وجو کرد. جهاد تبیین در جامعه استادی به علل مختلفی نسبت به سایر اقشار ضرورت بیشتری دارد که برجسته‌ترین آن‌ها تأثیر‌گذاری بر دانشجویان به عنوان مخاطبان اصلی استادان است. هر استاد بنابه رتبه علمی به‌طور میانگین در ده واحد درسی به ارائه آموزش می‌پردازد که مفهوم آن حضور در پنج کلاس درس و تدریس برای ۱۵۰ دانشجوست. این رقم با احتساب کلاس‌های غیرموظفی تا دو برابر افزایش می‌یابد. از این رو، هر استاد علاوه بر جایگاه اجتماعی و اهمیت تخصصی می‌تواند بیشترین تأثیر را بر دانشجویان خویش داشته باشد. این درحالی است که تأثیر‌گذاری استادان بر افکار عمومی و مخاطبان عام و خاص خویش بر حسب نوع رشته تحصیلی، سابقه علمی، رتبه استادی و جایگاه شغلی به میزان زیادی متفاوت است. بنابراین، استادانی که در جایگاه مدیریتی کلان کشور یا در جایگاه ریاست دانشگاه و دانشکده‌ها، معاونت‌ها و مدیریت‌ها قرار دارند، تأثیر بیشتری دارند. ضمن آنکه استادان در رشته‌های مختلف نیز به لحاظ اثربخشی در مقابله با جنگ نرم دشمن تفاوت زیادی دارند.


ج) مدیران و گروه‌های آموزشی: برخی از استادان و مدیران به لحاظ اثربخشی در جنگ شناختی و مقابله با شبهه‌آفرینی دشمن نقش بیشتری دارند که باید در اولویت بندی جهاد تبیین قرار گیرند. برخی از این استادان و گروه‌ها عبارت‌اند از: ۱- مدیران، مسئولان نهاد‌ها و تشکل‌های دانشگاهی؛ ۲- دبیران گروه‌های هم اندیشی؛ ۳- مسئولان گروه‌های آموزشی؛ ۴- استادان گروه‌های معارف؛ ۵- استادان گروه‌های علوم انسانی و ۶- استادان دروس علوم سیاسی و جامعه شناسی، تاریخ، ارتباطات، اندیشه سیاسی، الهیات، فلسفه و عرفان و مطالعات منطقه‌ای.

 
 
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار