کد خبر: ۱۰۲۳
تاریخ انتشار: ۰۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۲ 26 January 2015
یکی از دانشمندان می گوید در جهان رسانه ای کسی که فکر می کند حرف تازه و یا مهمی در جامعه می زند نباید دنبال این باشد که چقدر از مردم جذب او می شوند، بلکه ببیند چند خبرنگار به او توجه می کنند.

خبرنگار نویسنده سخن های روشنفکران و عقلای جامعه است. سختی و خوبی و اهمیت این شغل، به همین نکته است. اما اگر خبرنگار چنین ویژگی ای نداشته باشد، دیگر خبرنگار نیست. او دارد مشق می نویسد و گاهی وقت هم املا می نویسد.

مصاحبه و گزارش نوشتن ارتباط زیادی با فهم و دانستن سخنان مخاطبان دارد. در حالی که اکثر خبرها توسط روابط عمومی ها نوشته شده و خبرنگاران به عنوان رد و بدل کننده ی پیام تبدیل شده و چیزی شبیه دستگاه تلگراف هستند.

این وضعیت خبرنگاری در شهر ما است، وقتی تا کنون کسی نتوانسته گفتمان اقتصادی دولت جدید را در استان اردبیل بررسی کرده و یا وظائف سازمان ها را کشف و کارهای آنها را بررسی کند...

این قضیه به ابهام افزودن در جامعه و حتی سردرگمی کارداران دولت می انجامد، چرا که وظیفه خبرنگار و رسانه است که آن ها را نسبت به اعمالشان بازخورد بدهد. انتقادات و مسائل جمعی درست را از جامعه اخذ و در رسانه اش بیان کند و یا وجود چندصد استاد دانشگاه را در شهر ملموس کند. در حالی که او نوچه ی روابط عمومی ها شده و برایش جامعه و زندگی عامه ی مردم اهمیت ندارد و به فکر چاپ کردن بولتنهایی است که بچه ها بهتر از آن را در دیوار مدرسه می توانند کار کنند.

چرا که فضا برای کار حرفه ای طراحی نشده و خبرنگاری محلی شده است وقتی خبرنگاری افول می کند، دیگر مقام و مرتبه ی سایر حوزه های روشنفکری هم پایین می آید و مجمع و یا مرکزی برای جمع شدن آدم های اهل دانش و فهم پیدا نمی شود. فرهنگسرا در شهر پیدا نمی شود و تئاتر و موسیقی و شب شعر به خاطره تبدیل می شود. در حالی که در شهری مانند اردبیل که دیرزمانی سه سینمایش همیشه برنامه تازه داشت، با این تورم جمعیتی، حداقل یک سالن تئاتر یا نگارخانه هم به طور مداوم میزبان مردم نیست و به طرز خنده داری دنبال بهانه جویی از کوچکی سالن هم هستند.

رسانه ها نتوانسته اند ضعف های جامعه و مشکلات آن را بیان کنند و به شکل کسب و درآمد و سخن پراکنی های حزبی یا سازمانی تبدیل شده و واقعیت های جامعه مغفول مانده و موضوعات دیگری را جانشین آن کنند. آن ها مردم را از هم گسیخته و توده ای کرده اند و با پیگیری صرف موضوعات خودشان، سرمایه ی اجتماعی را میرانده و اعتماد متقابل مردم و دولت را از بین برده اند چرا که طبیعی است مردم فکر کنند لابد کسی مانع حرف زدن این نشریات است.

پیگیری کشف واقعیت های جامعه و سبک سنگین کردن آنانی که مدعی حرف های ویژه هستند بر عهده ی خبرنگاران است، والا آگهی چاپ کردن و گزارش های اداری رکن روابط عمومی ها است نه رکن دموکراسی. یقینا پیوند ضعیف واقعیت ها با مسئولین و پیوند ضعیف تر خرده روشنفکران و دانشجویان با کالاهای فرهنگی و صنعت محصول عملکرد بد خبرنگاران استان بوده است ، چه این که مسئولیت خبرنگاری در ذات کار او است و نه قابل انتصاب. دنباله رو این و آن بودن و واقف نبودن به پدیده های مهم جامعه ناشی از توسعه نیافتگی فکری جامعه و در واقع از ضعف رسانه محلی در اردبیل می باشد.

همیشه افراد ناآگاه تر، پرمدعاتر بوده و تیغ های تیزی دارند در حالی که خبرنگاران و سردبیران واقعی که حرف مردم را می زنند، توسط خود مردم حمایت شده و با اراده خدمات خوب به مردم، شریک لقمه ی حلال آن ها می باشند، چرا که عامل پیشرفت جامعه و آسودگی مردم، البته در جامعه ی موفق، خبرنگاران اند. ولی در اردبیل «خبر» تکراری تر از هر چیزی است، وقتی نواقصی در شهر هست، مانند تنظیم بهتر تفرج در شورابیل، چه کسی باید به جای نوشتن اخبار جلسات، گوشزدهای مردم را به گوش شهردار برساند؟ مگر نه این که مردم به عنوان صاحبان دموکراسی بیان واقعیت ها را دست خبرنگارها سپرده اند.

اینها و اینها عواملی هستند که باعث افول جایگاه خبرنگاری در اردبیل شده اند و حتی برای پوشش یک حوادث اجتماعی که هیچ گونه بار سیاسی و امنیتی و... نداشته و هیچ خط قرمزی هم برایش متصور نیست مثل غرق شدن دو نفر از شهروندان در شورابیل، از طرف عوامل محترم نیروی انتظامی مانع پوشش خبری خبرنگاران شوند و برای پوشش آن حوادث باید با نیروی انتظامی هماهنگ شوند انگار که خبرنگاران از قبل به وقوع چنین حوادثی وقوف دارندو باید پیش بینی کرده باشند و انتظار دارند خبرنگاران خبر را آنگونه که آنها می خواهند پوشش دهند.

خون شهیدان، میراثی است که باید با عقل نگه داشته شود و بر ما است که نگذاریم با ندانم کاری و مقصر انگاشتن دولت و ملت، کار را به جایی بکشانیم که دیگر جایی برای تأسف خوردن هم نداشته باشیم. ما اهل رسانه که عمدتا جوان و پرانرژی هستیم باید بدانیم که میراث ارزشمندی همچون انقلاب اسلامی را با یک»تولد» صاحب شده ایم. اگر به خاطر بیکاری خبرنگار شده ایم، در عوض باید سجاده ی آن را ببوسیم و برای آن ارزش بگذاریم، چرا که الان پا بر جایی نهاده ایم که رکنی از دموکراسی است. درست است که این کفشها به پای ما بسیار بزرگ است، اما باید تلاش کنیم به جای اسیر شدن در قفسهای رسانه های اردبیل، بنای محکمی برای احیای جامعه و فرهنگ برپا کنیم.

یک سوزن به خودت بزن

یک جوالدوز به دیگران
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار