آقای «الوین تافلر»، در کتاب موج سوم با نگرش و دید وسیع، تغییرات جهان کنونی را رصد میکند و آینده را به زیبایی به تصویر میکشد و مطرح مینماید که در جهان امروزی، قدرت و ثروت به آگاهی و دانایی گره خورده است؛ و در مییابد که ایجاد، گسترش و توزیع اطلاعات موجب قدرت و ثروت میباشد و همچنین شیوه زندگی، تجارت و ارتباطات بر پایه نیازها و در چهارچوب فن آوریهای نوین دستخوش تغییرات و دگرگونی است.
بنابر این در عصر فراصنعتی عناصر هرم قدرت و ثروت تغییر یافته و برندگان کسانی هستند که اقتصاد متکی به دانش را زودتر دریابند.
امروزه کشوری قدرتمند است که از دانش و تکنولوژی برتری برخوردار باشد به قول آقای فرانسس بیکن: دانایی منشا قدرت است.
پیشتر از فلاسفه غرب، حکیم ابوالقاسم فردوسی شاعر نامدار ایرانی به این موضوع اشاره کرده است:
توانا بود هرکه دانا بود.
آیا میدانید که امروز ثروتمندان دنیا دیگر صاحب چاههای نفت و ثروتهای طبیعی نیستند بلکه با تولیدات عقل و اندیشه بشری صاحبان همین نرم افزارهای کوچکی هستند که در گوشی من و شما نصب شده است؟
آیا میدانید شخصی مثل بیل گیتس موسس شرکت مایکروسافت هر ثانیه ۲۲۶ دلار درآمد دارد؟
آیا میدانید که چگونه ژاپن بعد از شکست در جنگ جهانی دوم در کمتر از ۵۰ سال با علم و تکنولوژی از دنیا انتقام گرفت؟
آیا میدانید کشوری مثل سنگاپور که روزی رئیس جمهورش برای نداشتن آب شرب گریه میکرد امروز میزان درآمد سرانهاش بیشتر از ژاپن است؟
با نگاه و واکاوی تاریخ توسعه و تکامل کشورهای پیشرفته یا رو به پیشرفت، به چگونگی علمی شدن آنها در مییابیم که تفاوت کشورهای کمتر توسعه یافته با اینگونه کشورها در میزان منابع طبیعی قابل استحصال نیست بلکه تفاوت در رفتارها و تحقق این "شدن" فقط از دروازه آموزش و پرورش میسر بوده است ولا غیر.
بدون شک نقش حیاتی آموزش و پرورش در بهبود و تعالی یک زندگی فردی و اجتماعی خوب و مولد غیر قابل انکار است.
امروزه تمامی کشورهای پیشرفته جهان آموزش و پرورش و توجه به نیروی انسانی خویش را در صدر برنامههای خود قرار دادهاند و ملاحظه میکنیم که کشورهای شرقی آسیا مثل سنگاپور، مالزی، ژاپن، چین تایپه، از سردمداران رهبران آموزشی دنیا مثل کشورهای فنلاند، نرویژ، دانمارک، و ایسلند پیشی میگیرند.
امروز کشوری مثل امارات متحده عربی با فراهم کردن منابع مالی گسترده به دنبال ارتقای استانداردهای آموزشی خود بوده و در ردیف ۲۰ کشور نخست جهان قرار میگیرد.
اما در کشور ما نتایج تاسف بار، اخبار نگران کننده، و نوع تصمیم گیری در سیاستگذاریهای کلان آموزشی همه و همه حاکی از آن است که آموزش و پرورش تاکنون در صدر برنامههای کلان مدیریتی کشور چندان مورد توجه و اهمیت قرار نگرفته و در اولویت نبوده است.
سهم اعتبارات دولت برای آموزش و پرورش در بودجه عمومی کشور با نوسانهای شدیدی در دهههای گذشته همراه بوده، کافی است نیم نگاهی مقایسهای به تقسیم بوجه اعلامی از سوی دولت، بین نهادها، سازمانها و وزارتخانهها داشته باشیم.
بدهی است تامین مالی از سوی دولت شرط لازم برای کیفیت بخشی به نظام آموزشی و نیروی انسانی ویژه و فضای آموزشی مناسب و استفاده از ابزار و تکنیکهای نوین آموزشی است.
پیشرفت فناوری اطلاعات و ارتباطات در این چند دهه گذشته ابزار و شیوه آموزش و یادگیری را نیز دچار تغییر و تحول نموده است و نتیجه آن ظهور روشهای تدریس فناوری محور، مدلهای یادگیری معکوس، یادگیری تلفیقی، یادگیری حل مسئله است.
اما متاسفانه امروز در کشور ما سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نوشته میشود و مهمترین اصل آن بحث یاددهی و یادگیری مغفول میماند و وقتی کشور با پدیدهای مثل کرونا مواجه میشود یک اصل غافلگیری اتفاق میافتد، اینجاست که متوجه میشویم چقدر در این زمینه ضعیف عمل کرده ایم.
آقای شولتز نظریه پردازی نیروی انسانی میگوید: کسب دانش و مهارت در آموزش و پرورش نباید نوعی مصرف یا هزینه تلقی شود بلکه باید آن را نوعی سرمایهگذاری دانست.
علی میری
کارشناس ارشد مدیریت آموزشی