یک کلیپ دردمندانه از حادثه جانسوز کرمان، در روزهای اخیر در رسانههای مختلف نشر و به سرعت فراگیر شد؛ آقای حسین سلطانی نژاد از کارکنان سازمان اسناد و کتابخانه ملی مدیریت جنوب شرق در کرمان است که هشت نفر از اعضای خانواده اش شهید شدند.
وی در دیدار ارزشمند رئیس بنیاد شهید کشور و بعد از شهادت اعضای خانواده اش، پرچمِ "وَلاتَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ؛ هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند." را بر شانه گرفته است تا بدانند آدمکشها که انسانیت در ما به تعداد شهدایمان تکرار می شود.
هر یک از ما ملتی میشود در دولتِ عشق که دشمن را حتی اگر بت شود به تبرِ ابراهیم میسپارد. الله اکبر از این اصالت که در مردمان ماست. الله اکبر از غیرتِ جوانمردِ کرمانی که بعد از شهادت 8 عضوِ خانواده اش، قامت راست می کند تا قیامِ کلمات از لبانش صف بکشند که "هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست".
باید پذیرفت استمرار این نگاه الهی در مکتب سلیمانی چنان اوجی دارد که این بزرگمرد کرمانی به تاسی از اسوه صبر، حضرت زینب(س)، عروج نزدیکانش را جز زیبایی نمیبیند و با وجود لابه و زاری بر آسمانی شدن دخترک ۹ساله دلبندش، نمیشکند.
این هم ولایتی حاج قاسم، عشق به خانواده را در شکوه شهادت ترجمهای نو کرد. او دخترش را مادر میخواند تا نسبت معرفتی خود با رسول اعظم را بیان کند که "امابیها" گفتنش رسم قبیله عشق شده است. درس زندگی شده است. با شهادت هم نوتر میشود.
جوانمرد کرمانی بر این باور است که ایستادهایم و مگر نه این که ما بارها از خود پرسیدهایم این سئوال را که" بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی میکند؟" با تامل در این پرسش است که" شعله در شعله چون ققنوس میسوزیم" و پایان را به آغازی نو تبدیل میکنیم.
ما اهل بیت شهادتیم. "ملتِ امام حسین ایم" ما را جغرافیای سلف کربلا و تاریخِ سلف، عاشوراست. و مگر عاشورا به پایان می رسد که ما به آخر برسیم؟ ما ادامه حاج قاسمایم. ادامه حقیقتِ در تکرار. ما عاشقِ زندگی هستیم. زندگی ما عاشق شهادت است. ما راه جاودانگی را یافته ایم. در این راه هم چراغ است.
به یقین این اتفاق تلخ تروریستی خود سندیست بر ددمنشی داعش و داعشسازانی چون رژیم صهیونیستی و آمریکای جهانخوار و گواهیست بر زنده بودن راه و نگاه حاج قاسم در دل تاریخ و البته که چه نهاد و چه شخصی امینتر از مرکز اسناد و کتابخانه ملی ایران در دیار کریمان و شخص حاج حسین سلطانینژاد برای نگهداری یاد این مظلومیت جانسوز و ثبت اسناد این جنایت و سبوعیت بزدلانی که از نام و نسل سردار مقاومت هم میهراسند.
اما انگار ما را نشناختهاند هنوز. رجزِ ما را نشنیدهاند هنوز جماعتی که " صُمٌّ بُكمٌ عُميٌ" شرحِ حالشان است؛ کر و گنگ و کور اند!
کاش کسی رجز ما را برایشان بخواند تا بدانند که ما فرزندانِ باورمند به ولایت حقه و بقیه السیفِ شهدا هستیم. شمشیر خدا که تا ظلم هست هرگز در نیام قرار نمی گیرد. ما بقیه السیفِ "سرباز قاسم سلیمانی" هستیم. جان می دهیم تا جهان به امنیت برسد. داعشِ تکفیری و صهیونیزمِ با نقاب و بینقاب به اضافه استکبارِ جهانی، حقیرتر از آناند که عظمتِ مارا خراش اندازند. گِل ما را با شهادت سرشتهاند به همین خاطر است که گُلِ لاله و شقایق میشود نمادِ ما.
ما مست شهد مشهد امام رئوف هستیم و با شهود، چنان غنیسازیمان کردهاند که همه بمبهای هستهای جهان هم در برابر شکافتِ هسته معرفتیِ ما کم میآورند. ما به هر شهادت از نو آغاز میشویم. گستردهتر و جهانگیرتر.
هشت شهید این خانواده امروز نذر امام هشتم است و هر قطره خون امروز شهدای کرمان تیری است آرشنشان که تا آن سوی توران، مرز اقتدار ما را امتداد می بخشد. هر آتشی که برپا کنند، سیاوشوار از آن می گذریم. ما را نشناختهاند که تبارمان به ابراهیم میرسد که آتش برایش گلستان میشود.
یک کلام اما می ماند که کافرکیشانِ خودمسلمانپندار باید بشنوند؛ آهِ مظلوم خانه ظلم را خراب می کند حتی اگر در توهم خودحقپنداری باشند و بنا بر روایت باید ترسید از آه مظلومی که هیچ دادرسی جز خدا ندارد و این ضجه و آتش درون این روزهای مردم غزه و خانوادههای شهدای کرمان و حسین سلطانینژاد را جز فرج منتقم خون خدا تسکینی نیست و الیس الصبح بقریب انشاءالله
مجتبی محمودی مهماندوست
رئیس مرکز اسناد و کتابخانه ملی شرق کشور