تابناک رضوی_غلامرضا بنی اسدی: ما ماهيتشان را نميسازيم که چون کافِ تصغير را از آخرشان برداريم از "گروهک" به "گروه" تبديل بشوند و چون صفتِ "تروريستي" را پاک کنيم، ديگر دست به "ترور" نبرند. طالبان، ماهيت و ساختار و ايدئولوژي خود را دارد و بر همين اساس هم استراتژي خود را طراحي ميکند. ما نه ميتوانيم چيزي بر آن بيفزاييم و نه چيزي بکاهيم. رفتاري که تاکنون داشتهاند جز "تروريسم" نامي نميشود بر آن نهاد. تفکر فرقهاي هم جز با عنوان "گروهک" نميتوان خواند. تا الآن چنين بودهاند. اين که برخيها آنان را "جنبش اصيل منطقه" بخوانند و بخواهند با گريم، چهره زيبايي بيافرينند، جز فريب خويش، نتيجهاي نخواهد داشت هرچند برايش معناي ديگري متصور باشند. اين را اگر بخواهند ذيلِ اين قاعده تعريف کنند که "دشمنِ دشمنِ تو، دوست توست" باز راه به خطا خواهند برد چه "دشمنِ دشمن" زماني ميتواند دوست باشد که خود در دشمني، سابقه سياه و تاريخي نداشته باشد و الا هرگز نميتواند جز دشمن، نامي بگيرد. طالبان به لحاظ عقيدتي با هزارهها که شيعيان افغانستان هستند دشمن است. با شيعه عداوت آشکار دارد و با ما هرگز نميتواند از در دوستي در بيايد مگر اين که واقعا از ايدئولوژي خود تهي شده باشد که اين ديگر "طالبان" نخواهد بود و بايد شناسنامه خود را هم عوض کند والا تا "طالبان" است با همان شاخصههاي ذاتي، موضعش در برابر ما همان خواهد بود که در مزارشريف اتفاق افتاد. حرفش گلولههايي خواهد بود که درتن شهيد صارمي و ناصري و... نشاند. دشمني آنان با آمريکا اگر صادق باشد باز به دوستي ما نخواهد انجاميد هرچند برخي را نيز اين نگاه است که خروجِ آمريکاي جنايتکار نبايد ما را در شادماني از اين حرکت دچار اين غفلت کند که شايد کل ماجرا، خيمه شب بازي خود آنان باشد. شايد فردا با همين نسخه در عراق شاهد – مثلا - جنگ حزب بعث با آمريکاييها باشيم. آيا بايد به تطهير آن حزب جنايتکار بپردازيم چون با آمريکا درافتاده؟ البته اين گزاره هم دور از ذهن نيست و شايد فردا - خداي نکرده - ديديم که ديگر قرباني خود، حزب بعث عراق را تجديد حيات کردند. به هر حال، اگر "رژيمِ" آنان را برانداختند، "ژن" آنها را حتما براي روز مبادا "فريز" شده در اختيار دارند. با اين پديده احتمالي چه خواهيم کرد؟
ديگر نکتهاي را که - شوربختانه و تلخکامانه - بايد گفت، پديده حراج مفاهيم ارزشي است آن هم بالاترين ارزشها که شهادت باشد. آن هم در دهه اول محرم که به خون سيدالشهدا معطر است که معناي حقيقي "ثارالله" است. در اين ايام، خواندن توئيتِ عطاالله مهاجراني که 50 هزار کشته طالبان را مدال شهادت داد، رنج افزاي غربت تاريخي امام حسين شد. او نميداند مفهوم متعالي شهادت، براي چه کساني مصداق پيدا ميکند؟ نميداند که شهيد، حسين است، عليهالسلام و کساني که به باور و رفتاري چون او رسيده اند؟ نميداند يا به جستجوي راهي است تا خود را از بن بست برهاند؟ راستي چه به دست ميآورند او و ديگراني که اين گونه به حراج مفاهيم ارزشي و سرمايه راهبردي يک مکتب همت ميکنند؟ دريغا عاشورا، دريغا شهيد، دريغا معرفتي که دارد از دلها ميرود و دريغا غربت سيدالشهدا که ادامهدار ميشود.
نميخواهم نفرين کنم اما به ياد ميآورم اين گزاره معرفتي را که هرکس از هر گروهي به حساب ميآيد که ميپسندد و فردا هم با همانها محشور خواهد شد. آيا مهاجراني که کشتههاي طالبان را شهيد ميخواند، خوش دارد فرداي قيامت در شمار آنان محشور شود؟!
غلامرضا بنياسدي