صعود طلا، سقوط اخلاق
در مواجهه با رابطه جنسی نامشروع و فرزند حاصل از این رابطه، کارگردان در طول قصه در رد و یا تایید آن کاری نمی‌کند؛ انفعالی که به نظر نگارنده، خودخواسته است.
کد خبر: ۷۱۱۸۹۴
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۲:۳۱ 05 February 2019
فیلم طلا

به گزارش «تابناک تهران»؛ فرم یا محتوا! اصالت با کدام است؟ این همان سوال معروف و البته محل نزاعی است که در میان متقدان شکل گرفته و هنوز پاسخ روشن و دقیقی دریافت نکرده است. گروهی اصالت را به فرم می‌دهد و گروهی دیگر محتوا را اصل می‌داند. برای پاسخ به این سوال نمی‌توان نگاهی صفر و یکی داشت. پرداختن صرف به محتوا و کم اهمیت دانستن فرم، محتوا را ذبح می‌کند و کنار گذاشتن محتوا و توجه به فرم، جامعه مخاطب را.

فیلم طلا ساخته پرویز شهبازی و تهیه‌کنندگی رامبد جوان و محمد شایسته، از آن دست فیلم‌هایی است که برخی به خاطر فرم خوب، از آن تعریف می‌کنند و برخی به دلیل محتوای نه چندان مناسب، آن را به نقد می‌کشند. 

فیلم طلا داستان چهاردختر و پسر جوانی است که تصمیم می‌گیرند تا آینده‌شان را بسازند و این آینده در گرو راه‌اندازی یک رستوران برای فروش سوپ است. 

توجه منتقدین به فیلم و تعریف از آن، توقعات را از طلا بالا برد اما به واقع باید گفت که طلا در محتوا حرفی برای گفتن ندارد. قصه فیلم در فضایی روایت می‌شود که دوست دارد به نسل جوان نزدیک شود و نسبت این نسل را با خودش و جامعه‌اش به تصویر بکشد، اما اتمسفر فیلم به گونه‌ای است که تنها به قشر کافه‌رو و گروه‌های دختر-پسری‌ چهارراه ولیعصر به بالا پرداخته است.

نسبت میان شخصیت‌ها تا اواسط فیلم مشخص نیست. رابطه میان دریا با بازی نگار جواهریان و منصور که هومن سیدی نقش آن را بازی می‌کند تقریبا تا 30-40 دقیقه اول تعریف نشده؛ مشخص نیست این دو با هم زن و شوهر هستند یا رابطه دختر-پسری دارند و صرفا میان آنها علاقه‌ای شکل گرفته است.
کارگردان برای پیش بردن درام، موقعیت‌هایی را خلق کرده و به تصویر کشیده که ادعای اول این متن، یعنی فاصله داشتن از بطن جامعه و بی‌اطلاعی از آن را به صورت ناخودآگاه تصدیق می‌کند. دختران و پسران فیلم، ابلهانه با گردش در خیابان‌های شهر و بدون مراجعه به بنگاه معاملات ملکی، به دنبال مغازه قابل اجاره می‌گردند، اصول اولیه راه اندازی یک کار را بلد نیستند و حتی رابطه میان مالک و مستاجر و قوانین اجاره، با دیالوگ «صاحب مغازه از شما چک داره، بیچاره‌تون میکنه» کلا به سخره گرفته می‌شود، مخاطب در پایان هرکدام از این موقعیت‌ها، این سوال را می‌پرسد که چرا کارگردان به فهم او توهین می‌کند؟ 

دیالوگ‌ها و موقعیت‌هایی از این دست در فیلم بسیار به چشم می‌خورد؛ در پایان تعقیب زن ناصر(برادر منصور) و حضور او در  یک برج و دیالوگ «قرارمون پلیس نبود» از نقطه ضعف‌هایی است که به باورپذیری موقعیت‌ها ضربه می‌زند؛ موقعیت‌هایی که پیش از رسیدن به سرانجام، پایان‌شان توسط مخاطب حدس زده می‌شود.

در ارتباط شکل گرفته میان شخصیت‌های داستان، هیچ کنش مثبتی دیده نمی‌شود. رابطه تمام پدران قصه با فرزندان‌شان رابطه‌ای از هم گسیخته است که پدر دیگر تکیه گاهی برای حل مشکلات نیست. پدر رضا با فرزندش، همچون نزول‌خوار برخورد می‌کند و از باز؛ پدر دریا هم هیچگاه از دخترش هیچ حمایتی ندارد؛ این روابط اندک شباهتی به جامعه ایرانی ندارد. هیچ گفت‌وگویی میان دریا، رضا و پدران‌شان شکل نمی‌گیرد و روابط در پیش فرض ذهن کارگردان جلو می‌رود و مخاطب چیزی از آن به درستی نمی‌بیند. 

شاید ادعا شود که این آسیب‌ها در جامعه وجود دارد و باید به آن پرداخت، اما حقیقت آن است که وظیفه فیلمساز در فیلم با ژانر اجتماعی بزرگ نمایی آسیب اجتماعی نیست، درست نمایی آن، تقبیح رذایل و باز کردن گره و یا حل مشکل در فیلم است؛ اتفاقی که در طلا رخ نداده و این نیاز سینما اجتماعی ما است تا دوران گذار از نمایش جامعه از «آنچه که هست»(که البته گاهی چیزی هم نیست) به نمایش «آنچه که باید باشد» را طی کند.

طلا نمی‌داند می‌خواهد چه چیز را تقبیح و از چه چیز تعریف کند. در نگاه به عمل «دزدی»، دزدی توسط پدر دریا را عملی قبیح نشان می‌دهد، دزدی لیلا از شرکت را عملی معمولی می‌داند و دزدی دلار برای نجات طلا را با پایانی که نشان از رهایی و بهبود اوضاع او دارد، توجیه می‌کند. 

در مواجهه با رابطه جنسی نامشروع و فرزند حاصل از این رابطه، کارگردان در طول قصه در رد و یا تایید آن کاری نمی‌کند؛ انفعالی که به نظر نگارنده، خودخواسته است. در یکی از پایان‌بندی‌ها این انفعال خودخواسته را که نشان از عادی بودن چنین اتفاقی در ذهن کارگردان دارد را می‌توان دید؛ آنجا که دریا را از اتاقی تاریک به نور که نماد سعادت و رستگاری است می‌رساند. 

کارگردان چون نتوانسته سیر خطی شخصیت‌ها را حفظ کند، سه پایان برای فیلم خود انتخاب کرده است. یک پایان به منصور، ناصر و برادرش اختصاص دارد، یک پایان به رضا و لیلا و دیگری به دریا. 

در مجموع طلا ضعف‌های کوچکی در فرم دارد اما در محتوا بیش از اندازه ضعیف است. شخصیت‌های شکل نگرفته و باورناپذیر، نداشتن گفتمان، انفعال کارگردان در پیش برد اهدافش و دیالوگ‌ها بعضا بی‌ربط را می توان از ضعف های طلا دانست.

تبیان

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار