گاهگاهی مثل الان یک لحظه با خودم فکر می‌کنم اگر مشهد نباشم اگر در هوای این شهر نفس نکشم؛ نفسم میخواهد بند بیاید. ته دلم خالی میشه و ناخوادگاه بغض گلومو بگیره! درست مثل همین حالا ...
کد خبر: ۲۷۵۲۵۴
تاریخ انتشار: ۲۰ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۶:۴۶ 10 August 2016

شامگاه ششمین روز دهه کرامته. دهه ای که امام رضا جون خواهرش دنیا اومده، داداشش متولد شده و روز یازدهم چشم دنیا به جمال خودش روشن میشه.این غروب برا من عجیب دلگیره.اینکه در چند متری امام هشتم باشی و نفس بکشی و باز دلت بگیره و هوای حرمشو کنی جالبه.اینکه ته قلبت از خودت بپرسی تا حالا براش چیکار کردی خیلی تامل برانگیزه. ی 24 ساعتی هست دارم فکر می کنم توی زندگیم و توی این سالهایی که عاشقانه کنارش نفس کشیدم و اسم مجاور امام رضا روم بوده براش چیکار کردم. گاهگاهی مثل الان ی لحظه با خودم فکر میکنم اگه مشهد نباشم اگه تو هوای این شهر نفس نکشم؛ نفسم میخواد بند بیاد.ته دلم خالی میشه و ناخوادگاه بغض گلومو بگیره.درست مثل همین حالا.
امام رضا جونم! من یکی کاری برات نکردم.همیشه مهمون مهربونیات بودم. حالم همیشه تو حرمت خوب شده.همیشه وقتی به حس کردم دارم به آخر دنیا میرسم پیش تو اومدم و جوانه های امید تو دلم دوباره زنده شده.همیشه از شنیدن حرفای زائرات حالم خوب شده...حالام بهت میگم: هر چی هست هر کی هستم لطفا منو برا خودت نگه دار... «نمی‌شود که مرا پیش خود نگه داری؟/کنار گنبد زردت، میان کفترها.

آقای جنتی وزیر ارشاد یک پیام برا جشنواره امام رضا(ع) نوشته. تو متنش دو بیت شعر هم آورده.ی مصرعش اینه«صبح از سمت خراسان تو بر می خیزد».روزی که پیامش اومد و میخواستم برا رسانه ها ارسال کنم این مصرع حالمو منقلب کرد و همونو تیتر زدم.اتفاقا تو خیلی رسانه هام کار شد.این چند روزم مدام با خودم همین مصراعو زمزمه می کنم: صبح از ....

 پلکِ خورشید به فرمانِ تو برمی‌خیزد / صبح از سمتِ خراسان تو بر‌می‌خیزد
نور هر صبح می‌افتد به درِ خانه تو / بعد، از گوشه چشمانِ تو برمی‌خیزد

صدیقه رضوانی نیا/تابناک رضوی

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار