خواهر شهید مدافع حرم:
هربار حرم امام رضا(ع) میروم، تمام مدت رضا جلوی چشمم می آید و زبانم بند می آید. به خصوص اینکه سفر آخری فهمیدم او عاشق شده و چقدر خوشحال بودم و آرزو داشتم زودتر برگردد، برویم خواستگاری تا ازدواج کند...
کد خبر: ۲۷۳۹۸۷
تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۳ 08 August 2016
»محمدرضا» مثل شهدای کربلا شهید شد، وسط شلوغی والتهاب دنیای مدرن، در غروب یک روز تابستانی، گوشی تلفن را برمی‌داری و زنگ می‌زنی به خانواده یک شهید. برایت قابل پیش بینی نیست که چه می‌شود. خواهر آن شهید با حرف‌هایش، باواژه‌های پر احساسش دلت را می‌برد، حالت رامنقلب می‌کند، روحت را پروازمی‌دهد وتو به دنیای دیگری سفر می‌کنی؛ دنیایی که از جنس این زمانه نیست. زینب خاوری، خواهر شهید «محمدرضا خاوری» است، جوانمرد 35 ساله ای که عاشق امام هشتم(ع) بود. پیاده به حرم می‌رفت. شیفتگی اش به ساحت امام سبب شده بود بعد از رفتنش، خواهر و مادر هر بار که حرم می‌روند، به نیابت «رضای» شهیدشان زیارت کنند. دوست گرمابه و گلستان علیرضا توسلی )ابوحامد( بنیانگذار تیپ فاطمیون و از فرماندهان این تیپ بود، هر چند خانواده این را نمی‌دانستند. سال‌ها با طالبان در افغانستان جنگیده بود. می‌خواست برای جهاد به لبنان برود، اما نشد. حضور مستمر در جبهه‌های گوناگون نبرد سبب شده بود که تا آن موقع ازدواج نکند. در این سفر آخر، خانواده و به خصوص زینب، خواهرش فهمیده بودند که عاشق دختری شده و قرار شد پس از سفر آخرش که بر می‌گردد به خواستگاری بروند. سفرش به حلب سوریه بی‌بازگشت بود. گفت‌وگو با زینب خاوری حس خیلی خوبی داشت و به من به عنوان خبرنگار آرامش عجیبی داد. ته قلبم احساس کردم امام رضا)ع( مرا برای این گفت‌وگو فراخوانده بودند.

خانم خاوری، خیلی خوب است که با شما درباره یک شهید حرف می‌زنم، مردی که به فرموده قرآن در نزد خداوند روزی می‌خورد. ایشان از میان ما رفته و اکنون نیست تا از او بپرسم احساسش نسبت به نامش که رضاست، چیست؟ حال پرسشم از شماست که چطور نام رضا برایبرادرتان انتخاب شد؟

پدر و مادرم زمان جنگ کمونیستها در افغانستان با هم ازدواج کردند. وقتی در ایران انقلاب اسلامی پیروز شد. احساس کردند، این کشور برای شیعیان میتواند پناهگاه امنی باشد، به خاطر همین تصمیم گرفتند به ایران مهاجرت کنند. وقتی میخواستند به ایران بیایند، هر چه فکر کردند دیدند جای بهتری از مشهد وجود ندارد؛ چون در این شهر حرم امام رضا)ع( قرار دارد که پناهگاه همه غریبان هستند، آنها هم که غریب بودند، مشهد را انتخاب کردند.

مادرم برای زایمان به بیمارستان امام رضا (ع( میبرند و همان جا نذر میکند اگر این فرزند پسر باشد، نامش را «رضا» بگذارد. رضا در عصر تاسوعا به دنیا آمد، به خاطر نذر مادر نامش را رضا میگذارند. مادرم برای ما تعریف میکرد که او تا حدود 18 سالگی همواره از پدر و مادرم میپرسید با توجه به اینکه تاسوعا به دنیا آمده، چرا نامم را حسین یا عباس نگذاشته اید! بعدها به طرز عجیبی در جوانی عاشق نام محمد شد. به خاطر همین در 18 سالگی محمد را خودش به نامش اضافه کرد و شد «محمد رضا»

رضا چه زمانی به شهادت رسید؟

او 27 مهرماه 94 که مصادف با پنجم محرم بود، از پیش ما برای همیشه رفت و یادی از خود برای ما باقی گذاشت...

از آخرین سفرش خاطره ای در ذهن دارید؟ آخرین باری که ازمشهد راهی سوریه شد و دیگر بازنگشت؟

(بغض میکند) هنوز هم از سفر آخر که یادم می آید، اشکم جاری میشود. یادم می آید ایام زیارتی امام رضا(ع) بود، یک کاغذ از پایگاه بسیج مسجد محل در حیاط انداخته بودند که درباره اعمال روز زیارتی توضیح داده و اعالم کرده بود، افراد میتوانند برای روز زیارتی پیاده از مسجد به حرم بروند. من کاغذ را که دیدم، به ایشان گفتم بیا پیاده به حرم برویم. خندید و گفت، خیلی خوب است با هم برویم. برای فردای آن روز با هم قرار گذاشتیم که پیاده به حرم برویم. اما صبح زود برای ایشان کاری پیش آمد و گفت، من باید بروم. من خیلی ناراحت شدم. او رفت و من هم تنهایی رفتم حرم. شب که برگشت، گفت من تنهایی و پیاده به حرم رفتم. او در سوریه مجروح شده بود، توی پایش پلاتین داشت و میلنگید و نمیتوانست خوب راه برود، ولی با این حال پیاده به حرم رفته بود و خیلی هم بی حال شده بود. او زندگی ناآرام و پرحادثه ای داشت، در افغانستان جهاد کرده بود، میخواست لبنان برود و بارها سوریه رفت. مادرم به رضا گفته بود، باید زودتر ازدواج کنی و بچه و زندگی داشته باشی، به اندازه کافی مبارزه داشته ای و حال هم مجروحی و دیگر وظیفه و تکلیفی نداری. اما او گفت، من یک خوابی دیده ام، پس بهتر است اصرار برای نرفتنم نکنید.

چه خوابی دیده بود؟ خوابش را به شما نگفت؟

چرا، یک بار برایم خوابش را تعریف کرد. خواب دیده بود جلوی حرم ایستاده و امام زمان(عج) به او میگویند چرا نرفتی؟ و او میگفت، من پاسخی نداشتم به حضرت بدهم. بعد به مادرم گفت اگر من نروم و آن دنیا امام زمان(عج) جلوی مرا گرفتند که چرا نرفتی، من چه پاسخی بدهم؟ در کلیپی که محسن خزایی خبرنگار شبکه خبر برای رضا ساخته و نامش را گذاشته بچه محله امام رضا (ع) به این خواب اشاره شده. آنجا رضا برای خبرنگار شبکه خبر ماجرای این خواب را تعریف میکند، در آن کلیپ این قدر عکس حرم و مشهد و امام رضا(ع) آمده که نشان میدهد رضا چقدر وابسته و شیفته حضرت رضا (ع) بوده است.

امام رضا(ع) کجای زندگی محمدرضا بود؟

همه جای زندگی اش. او در جوار امام رضا(ع) به دنیا آمده بود. نامش رضا بود، کنار امام رضا(ع( بزرگ شده بود و کودکی اش در حرم گذشته بود. وقتی بزرگ شد، با حضرت انس داشت و نمیتوانم برایتان بشمرم که چندبار زیارت رفته بود و آخرش هم وقتی شهید شد، پیکرش را برای وداع آخر پیش آقا بردیم. طوافش دادیم. او خیلی به حضرت رضا(ع) علاقه داشت، خیلی به حرم میرفت به خصوص اینکه علاقه داشت پیاده به حرم برود. از خانه ما در گلشهر تا حرم پیاده میرفت. مسافت کمی نیست. گاهی مادرم حساس و ناراحت میشد که چرا این قدر حرم میروی، آن هم پیاده... و او میخندید و باز این رفتنها ادامه داشت. اکنون هربار حرم امام رضا(ع) میروم، تمام مدت رضا جلوی چشمم میآید و زبانم بند میآید. به خصوص اینکه سفر آخری فهمیدم او عاشق شده و چقدر خوشحال بودم و آرزو داشتم زودتر برگردد، برویم خواستگاری تا ازدواج کند. اما رفت که رفت و این رفتن برای من که تنها خواهرش بودم، خیلی تلخ بود.

در آن وداع آخر، وقتی پیکرش را برای طواف حرم رضوی بردید، در حرم امام رضا(ع) میان شما و حضرت چه گذشت؟

بدنش قطعه قطعه شده بود. سر نداشت، دست و پا نداشت. نمیدانم چرا وقتی برایم نحوه شهادتش را تعریف کردند، یاد کربلا و بدنهای قطعه قطعه شده شهدای کربلا افتادم. او دقیقا در محرم و مانند شهدای کربلا شهید شد...

نام رضا که می‌آید، چه تصویری جلوی چشم‌تان می‌آید؟

آخرین باری که با رضا حرف زدم، در ذهنم زنده میشود. در تلگرام داشتیم با هم حرف میزدیم، من آخرین پیامش را خواندم، اما او چند پیام آخر مرا نخواند (گریه) چون در محاصره گیر افتاده بود. من داشتم توصیه میکردم که مواظب خودت باش و او نوشت، چشم فرمانده من. من دوباره پاسخ دادم، ولی او هیچ وقت چند پیام آخر مرا ندید و نخواند تا اینکه خبر شهادتش آمد. اولش فکر میکردم مجروح شده، ولی کم کم متوجه شدم دیگر برادری به نام محمدرضا در این دنیا ندارم... .

صدیقه رضوانی نیا/تابناک رضوی

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار