محمد حسین زاده - نویسنده
کد خبر: ۱۰۶۹۳۱۸
تاریخ انتشار: ۰۳ مهر ۱۴۰۱ - ۱۴:۴۸ 25 September 2022

تابناک رضوی: در خاطرات رزمندگان دفاع مقدس یکی از سخت ترین دوران ها، شنیدن خبر شهادت دوستانشان بوده است.

اشک ها و بغض ها روی کاغذ کتاب خاطرات رزمندگان و مادران و همسران شهدا، چشمه های اشک را در چشمان خواننده کتاب جاری می کند ولی همه این ها حس همذات پنداری است. خود را جای راوی می گذاریم و با او همراهی می کنیم و دل به خاطرات رفاقت هایشان می دهیم.
شاید حدود شش سال پیش برای من این خاطرات فقط نوشته هایی روی کاغذ بود ولی با باز شدن باب دفاع از حرم، وقتی مردان با غیرتی از دیار خراسان عزم جنگ با داعش کردند تا جان و ناموس مسلمانان را حفظ کنند و دلیرانه پا به میدان نبرد گذاشتند، کم کم حس و حال خاطرات رزمندگان نه در روی کاغذ که بر روح و روان و قلبم سنگینی می کرد.

خبر شهادت رضا سنجرانی، محمد جاودانی و ...
وقتی خبر شهادت یک دوست، آشنا و ... را می شنوی اول حس بهت داری و بعد تمام خاطرات مشترک و صحنه هایی که با هم بودید جلو چشمت می آید و بعد چشمه های اشک جاری می شود و ...بعد از شکست داعش چه کسی فکرش را می کرد که باز هم شهادت در مشهد الرضا؛ محل شهادت حضرت رضا(ع)، مردان غیور و مجاهد و منتظر شهادت را به آغوش بکشد. خبر شهادت شهید اصلانی، روحانی مجاهد، از سوی نیروی تکفیری در حرم مطهر باز هم داغی گذاشت و خاطراتی را زنده کرد تا ... تا الان که می نویسم چند ساعتی بیشتر از شهادت بسیجی مجاهد رسول دوست محمدی نگذشته است. بارها و بارها در میدان های مختلف فرهنگی تا رزمی بسیج مجاهدت های خالصانه اش را دیده بودم.شبی که گفتند دوست محمدی شهید شده است اول به یاد او افتادم. کسی که خبر را آورد گفت شنیده ام چهل، پنجاه ساله است ...، با خود گفتم پس او نیست، تا صبح روز بعد که عکسش را دیدم و شد همان اتفاق بهت و بغض و اشک ...! دوست محمدی مدافع حرم و بسیجی و یک هیئتی که هر جا کاری روی زمین مانده بود برای مردم و انقلاب در صحنه بود.چهارشنبه شب که آشوبگران در تقاطع آبکوه و کلاهدوز شروع به اغتشاش کردند. به سمت موکب عزاداری حرکت کرده و اقدام به آتش زدن موکب می کنند. رسول و دوستش به مقابله بر می خیزند و دوستش چندین زخم کارد به بازویش می خورد و رسول درست وسط قلبش ...! و چقدر شیرین است این سخن که اگر شهید نشویم؛ می میریم!
رسول نمی خواست بمیرد. حالا که ساعاتی از شهادتش می گذرد، خاطرات دوستانش کم کم منتشر می شود.خاطره ای که بار دیگر جمع دوستانش را منقلب می کند. نوع رفتار رسول در قبال خانم های بدحجاب مناسب  بوده است. رسول از حقوق و درآمدش گیره های زیبای روسری می خریده است و به کمک چند نفر از خانم های دغدغه مند به خانم های با حجاب نامناسب در جلو مجتمع های تجاری هدیه می داده است. رسول بسیجی بود، غیرت دینی اش برای حفظ ناموس این کشور در مقابل داعش رزم بود و در مقابل اغتشاشگر دفاع. این اشداء علی الکفارش بود و رحماء بینهمش هم خرید هدیه برای خانم های حجاب نامناسب.
مانند رفتار حاج قاسم سلیمانی که همه مردم را یک ملت واحد می خواست و نه چند گروه و چند دسته. همان مردی که می گفت همان دختر بدحجاب هم دختر من است.

محمد حسین زاده - نویسنده

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار